«وَاِن عَظُمَتْ حِیلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ»
«هرچند توانش بسیار و دوستیاش (با من) خالص باشد.»
حیله ازنظر اجتماعی به معنای مَکر است. در مورد خدا این است که حیله و مکر انسان را میداند و عدل خودش را بهجای آن مینشاند، چیزی را که انسان به فکرش نمیرسد. اگر کسی بخواهد شفاعت کند، هراندازه هم تفکرش بالا باشد و دوستیاش زلال باشد، تا خداوند اذن ندهد، امکانپذیر نیست؛ یعنی شفاعت در اسلام، از بالا به پایین است. شفاعت در اسلام مانند پارتیبازی نیست، چراکه پارتیبازی از پایین به بالاست. مثلاً وقتیکه انسان یک مدیر کلّی را نمیتواند برای یک کاری راضی کند، یک نفر از پایینتر را انتخاب میکند و با او رفاقت میکند که برود شفاعت کند، ولی از طرف مدیرکل به آن اشاره نشده است.
معنای بالاتر این است که یک نفر مدیرکل یک قانون میگذارد و سپس میگوید که استثناء قانون این است که اگر کسانی مشمول این تبصرهها بودند، میتوانند این قانون را عمل نکنند. این را میگویند تبصرهی از بالا به پایین. شیعه معتقد است که شفاعت از بالا به پایین است و پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله این را در دو جمله اینگونه بیان میفرمایند: اگر من مأموریتم را انجام ندهم، میترسم که عذابی بیاید که کسی نتواند شفاعت کند؛ اگرچه اندیشهاش خیلی بالا و خُلَّت و دوستیاش خیلی زلال باشد.
زلالی در دوستی شخصی باکسی، موجب حلّیت شفاعت و امکان شفاعت نمیشود. امکان شفاعت و حلّیت شفاعت برای این است که خدا اذن دهد و صلاح بداند. همچنین تفکر و اندیشهی کسی نمیتواند در شفاعت او را موفّق کند.
والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاتُه
Leave A Comment?