متن و ترجمه ملحقات خطبه‌ى فدك – فراز هشتم

به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز

 

( 8 )

فَلَمّا بَلَغَ ذلِكَ أَبابَكْرٍ قالَ لِعُمَرَ: تَرِبَتْ يَداكَ! ما كانَ عَلَيْكَ لَوْ تَرَكْتَنِى؟ فَرُبَّما رَفَأْتُ الْخَرْقَ وَ رَتَقْتُ الْفَتْقَ، أَلَمْ يَكُنْ ذلِكَ بِنا اَحَقَّ؟ فَقالَ الرَّجُلُ: قَدْ كانَ فى ذلِكَ تَضْعِيفُ سُلْطانِكَ، وَ تَوْهِينُ كَفَّتِكَ وَ ما اَشْفَقْتُ اِلاّ عَلَيْكَ. قالَ: وَيْلَكَ! فَكَيْفَ بِابْنَةِ مُحَمَّدٍ وَ قَدْ عَلِمَ النّاسُ ما تَدْعُوا اِلَيْهِ، وَ ما نَجِنُّ لَها مِنَ الْغَدْرِ عَلَيْهِ. فَقالَ: هَلْ هِىَ اِلاّ غَمْرَةٌ انْجَلَتْ، وَ ساعَةٌ انْقَضَتْ، وَ كَأَنَّ ما قَدْ كانَ لَمْ يَكُنْ… قَلِّدْنِى ما يَكُونُ مِنْ ذلِكَ. قالَ: فَضَرَبَ بِيَدِهِ عَلى كَتِفِهِ، ثُمَّ قالَ: رُبَّ كُرْبَةٍ فَرَّجْتَها يا عُمَرُ.

آن گاه كه اخبار [شهر] به ابوبكر رسيد، به عمر گفت: دستت بى خير باد! چه مى شد ما را به حال خود مى گذاشتى. چه بسا مى توانستم گسيختگى و اشتباهات را رفو كنم و مشكلات و شكاف‏ها را اصلاح نمايم. آيا برايمان اين كار بهتر نبود؟
پس آن مرد [عمر] گفت: اگر چنين مى كردى، از قدرت و توانت مى كاست و من فقط براى تو دل سوزى كردم!
[ ابوبكر] گفت: واى بر تو! چگونه خواهد شد كار دختر محمّد كه مردم دانستند او چه مى خواهد و ما چه مكرى برايش پنهان كرده ايم؟
آن‏گاه [عمر] گفت: آيا به جز اين است كه آن طغيانى بود و فرو نشست و لحظه‏ اى بود و گذشت و گويا چيزى اتّفاق نيفتاده و اكنون وزر و وبال آن را برگردن من بيانداز!
[راوى] گويد: در اين هنگام ابوبكر بر شانه ى عمر زد و گفت: [عمر!] چه رنج ها و دشوارى ها كه از دوش من برداشتى!

 

این مقاله برای شما مفید بود؟

Related Articles

Leave A Comment?

پنج × 3 =