«فَهُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ، الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةِ الْحَسَنُ الصَّنِيعَةِ» «پس اوست «الله» که معبودی جز او نیست؛ همو که صُنعش استوار است و ساختمان آفرینشش زیبا.» گفته شد که خداوند بدون مثال، بدون کمک، بدون زحمت، بدون فکر و رویه، آفرینش را ایجاد و خلقکرده است. «فَهُوَ اللهُ» آن خالق، اَلله است. […]
بخش اول – جمله 32
«وَ خَلَقَ مَا خَلَقَ بِلَا مَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ وَ لَا تَكَلُّفٍ وَ لَا احْتِيَالٍ. أَنْشَأَهَا فَكَانَتْ وَ بَرَأَهَا فَبَانَتْ» «و آفریدگان را بدون یاور و رنج و چارهجویی، هستی بخشیده است. جهان با ایجاد او موجود و با آفرینش او پدیدار شده است.» «وَ خَلَقَ مَا خَلَقَ بِلامَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ» و […]
بخش اول – جمله 31
«صَوَّرَ مَا أَبْدَعَ عَلَى غَيْرِ مِثَالٍ» «صورت آفرینش او را الگویی نبوده.» «ابتَدَعَ» خلقت بیسابقه است. ابداع و بدعت هم از این لغت گرفتهشده که به معنای نوآوری است. منتها اصطلاح شده که بدعت را نوآوری در دین میگویند. کسی حرفی و یا اعتقادی که از دین نباشد را در […]
بخش اول – جمله 30
«وَ الَّذِي يُنْفِذُ أَمْرَهُ بِلَا مُشَاوَرَةِ مُشِيرٍ وَ لَا مَعَهُ شَرِيكٌ فِي تَقْدِيرٍهِ وَ لَا یُعاوَنُ فِي تَدْبِيرٍهِ» «بی مشاور، فرمانش را اجرا، بیشریک، تقدیرش را امضا و بییاور، ساماندهی فرماید.» «یُنْفِذُ» کارش را نفوذ میدهد و پیش میبرد. «بِلَا مُشَاوَرَةِ مُشِیرٍ» بدون اینکه باکسی مشورت کند، خودش بهتنهایی انجام میدهد. «وَلامَعَهُ شَریکٌ» شریکی […]
بخش اول – جمله 29
«وَ الَّذِي يُغَشِّي الْأَبَدَ نُورُهُ» «و نورش ابدیت را شامل است.» «اَبد» یعنی بعد از آفرینش و «ازل» به معنای اوّل و ابتداست. شهادت میدهم او اَللّه است که نور او ابد را پُر کرده است. این عبارت، ترجمهی دیگری از آیهی ﴿ اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ… […]
بخش اول – جمله 28
«وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ اللَّهُ الَّذِي مَلَأَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ» «گواهی می دهم که او «الله» است؛ همو که تنزّهاش سراسر روزگاران را فراگیرد.» شهادت میدهم که او الله است؛ یعنی شهادت میدهم که او خدای معبودِ مستور از حواس، و مورد حیرت و شیدایی است. این معنایی است که حضرت باقر و ائمّه […]
بخش اول – جمله 27
«إِلَّا بِمَا دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَفْسِهِ» «مگر او –عزّوجل- که خود، راه نماید و بشناساند.» این جمله هم به دنبال جملههای پیشین است که میفرمایند: کسی به وصف خدا از معاینه نمیرسد و کسی به کیفیت او را نمییابد، مگر خدا بر خودش راهنمایی کند. ازنظر عقل، فطرت […]
بخش اول – جمله 26
«وَ لَا يَجِدُ أَحَدٌ كَيْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلَانِيَةٍ» «و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیابد.» در جملهی قبل وصف کلّی فرمودند که کسی از طریق معاینه نمیتواند بفهمد و وصف کند. در اینجا میفرمایند: کسی نمیتواند بیابد که خدا چگونه است، در آشکار و پنهانی […]
بخش اول – جمله 25
«لَا يَلْحَقُ أَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعَايَنَةٍ» «کسی از دیدن به وصف او نرسد» «مُعاینَة» یعنی به چشم دیدن؛ چه به چشم سر و چه به چشم دل، کسی به وصف خدا نمیرسد؛ زیرا وصف خدا برای غیر خدا ممکن نیست. «لایلْحَقُ أَحَدٌ» هیچکس نمیرسد و ملحق نمیشود، «وَصفَهُ» به وصف خدا «مَن […]
بخش اول – جمله 24
«وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ» «بر پنهانیها آگاه و بر کارها داناست.» «اَللَّطِیفُ» لطیف، دو معنا دارد. یکی به معنای صاحب لطف است؛ زیرا اسم فاعل است. صاحب لطف است؛ یعنی محبّت دارد، لطف و فضل میکند. یک معنای دیگر لطیف این است که ریزبین است. لطیف است؛ یعنی چیزهای بسیار […]