به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
درس ششم :علی علیه السلام، وارث جمیع علوم پیامبر صلی الله علیه و اله
بررسی شخصیت پیامبر صلی الله علیه واله و ائمه علیهم السلام
مَعاشِرَ النّاسِ، (فَضِّلُوهُ.) ما مِنْ عِلْمٍ اِلاَّ وَ قَدْاَحْصاهُ اللَّهُ فِىَّ، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْاَحْصَيْتُهُ في اِمامِ الْمُتَّقينَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ اِلاّ وَ قَدْعَلَّمْتُهُ عَلِيّاً، وَ هُوَ الْاِمامُ الْمُبينُ (الَّذى ذَكَرَهُ اللَّهُ فى سُورَةِ يس: وَ كُلَّ شَىْءٍ اَحْصَيْناهُ فى اِمامٍ مُبينٍ).
آنچه در جانشيني پيغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و البته نيابتِ هر كس ديگر معقول است و عقل فطري هم به آن حكم ميدهد شباهت هرچه بيشتر نائب با منوبٌعنه است. شخصيت پيامبر صلی الله علیه و آله و ائمهي طاهرين علیه السلام را از سه منظر ميتوان بررسي كرد: اخلاق (شامل اخلاق فردي و اخلاق اجتماعي)، علم و قدرت. به عبارت ديگر اينسه مؤلفههايي هستند كه در مطالعهي شخصيت حضرت رسول و ائمهي اطهار، عليهمالسلام، ميتوان سراغ گرفت.
اخلاق و رفتارهای فردی شامل رفتار انسان با خود، تعامل با محیط اطراف، رفتار با اجتماع و ارتباط با خداوند يا عبادت است و اخلاق اجتماعي چگونگي رفتار انسان با مردم است و روابط اجتماعي، اداري و مالي. همچُنین اخلاق در معاملات و عبادات نیز وجود دارد که اخلاق در عبادات شامل عبادتهاي فردی و جمعی ميشود. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله برای تبیین امر ولی و ولایت، وصايت و وصی، خلافت و خلیفه، امامت و امام و وراثت و وارث مفصلاً مشخصههاي اعتقادی، رفتاري و عملی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را بیان کردهاند. در اين ميان علم و قدرت ويژگيهاي عمدهاي هستند و مهمتر بين اين دو همانا علم است؛ چرا كه علم در علوم وهبي عين قدرت است و تؤامان قدرت را با خودش همراه ميدارد. به همين خاطر تأکید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر مسألهي علم خيلي بيشتر است و در خطابه ي روز غدير مخصوصاً پيرامون علم اميرالمؤمنين علیه السلام صحبت كردهاند و دربارهي سه گونهي علوم ايشان سخن گفتهاند؛ يكي علم به شكل عام و آنچه ما معمولاً دانش ميگوييم، دوم علم تفسير قرآن و سوم علم حلال و حرام.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله امامالمتقین را محل نزول اجلال علم بیپایان ولی و نبی میدانند. جايگاه ديگري كه ايشان براي علم کامل و همهجانبه برميشمرند الامامالمبین است که در حقیقت ترجمهي دیگری است برای همان امامالمتقین؛ با اين تفاوت كه امامالمتقين تركيب اضافي است و در آن امام به متقین اضافه شده و متقین به دنبال امام هستند اما الامامالمُبين تركيب وصفي است و مبین صفت براي امام آمده است.
در عبارت الامامالمُبین دو کلمه صفت و موصوف هستند و هردو الفولام دارند.
آنچه در جانشيني پيغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و البته نيابتِ هر كس ديگر معقول است و عقل فطري هم به آن حكم ميدهد شباهت هرچه بيشتر نائب با منوبٌعنه است. شخصيت پيامبر صلی الله علیه و آله و ائمهي طاهرين علیه السلام را از سه منظر ميتوان بررسي كرد: اخلاق (شامل اخلاق فردي و اخلاق اجتماعي)، علم و قدرت. به عبارت ديگر اينسه مؤلفههايي هستند كه در مطالعهي شخصيت حضرت رسول و ائمهي اطهار، عليهمالسلام، ميتوان سراغ گرفت.
اخلاق و رفتارهای فردی شامل رفتار انسان با خود، تعامل با محیط اطراف، رفتار با اجتماع و ارتباط با خداوند يا عبادت است و اخلاق اجتماعي چگونگي رفتار انسان با مردم است و روابط اجتماعي، اداري و مالي. همچُنین اخلاق در معاملات و عبادات نیز وجود دارد که اخلاق در عبادات شامل عبادتهاي فردی و جمعی ميشود. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله برای تبیین امر ولی و ولایت، وصايت و وصی، خلافت و خلیفه، امامت و امام و وراثت و وارث مفصلاً مشخصههاي اعتقادی، رفتاري و عملی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را بیان کردهاند. در اين ميان علم و قدرت ويژگيهاي عمدهاي هستند و مهمتر بين اين دو همانا علم است؛ چرا كه علم در علوم وهبي عين قدرت است و تؤامان قدرت را با خودش همراه ميدارد. به همين خاطر تأکید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر مسألهي علم خيلي بيشتر است و در خطابه ي روز غدير مخصوصاً پيرامون علم اميرالمؤمنين علیه السلام صحبت كردهاند و دربارهي سه گونهي علوم ايشان سخن گفتهاند؛ يكي علم به شكل عام و آنچه ما معمولاً دانش ميگوييم، دوم علم تفسير قرآن و سوم علم حلال و حرام.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله امامالمتقین را محل نزول اجلال علم بیپایان ولی و نبی میدانند. جايگاه ديگري كه ايشان براي علم کامل و همهجانبه برميشمرند الامامالمبین است که در حقیقت ترجمهي دیگری است برای همان امامالمتقین؛ با اين تفاوت كه امامالمتقين تركيب اضافي است و در آن امام به متقین اضافه شده و متقین به دنبال امام هستند اما الامامالمُبين تركيب وصفي است و مبین صفت براي امام آمده است.
در عبارت الامامالمُبین دو کلمه صفت و موصوف هستند و هردو الفولام دارند.
امام مبین
اينجا نکتهی خیلی ظریف و مهم آن است که الامامالمُبین یعنی محل فرود علم کلی الهی که وهبی است ؛ علمي كه از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام رسیده است. الامام به معنای پیشوای خاص است و صفتاش المبین كه اسم فاعل است.
الامامالمُبين یعنی امامی که هم خودش نور است و هم نَيِّر و نوردهنده است . وقتی چیزي نَيِّر است به طریق اولی باید خودش هم نور باشد. نور، چُنانكه تعريفاش كردهاند، الظّاهِرُ بِذاتِه و المُظهِرُ لِغیره است . یعنی خودش ذاتاً روشن است و غیر خودش را نیز روشن میکند. امام هماو است كه به غیر خودش نور ميتاباند و غير خودش را روشن میکند. این روشنکردن و نور تاباندن هم بهلحاظ تکوینی است و هم بهلحاظ تشریعی و تبلیغی.
جنبهي تکوینی در مُنير بودن امام يعني اينكه نورانيت وجود دیگران بهوسیلهي نورانیت وجود امام است. در روایات هم به این مسأله اشاره شده و آمده است که خداوند متعال از نور عظمت خودش در مقام مشیّت نور رسولاللّه صلی الله علیه و آله را مشتق کرد و سپس نور امیرالمؤمنین علیه السلام و بعد نور حسنین را تا بقیهي معصومین، عليهمالسلام، و بعد الباقي مراتب خلقت. پس وقتی میگويیم اميرالمؤمنين علیه السلام الامامالمُبین است یعنی از وجود نورانياش و نوری که در وجود و هستی خودش دارد به دیگران داده است. یکی از مباحث پایهای فلسفه و عرفان همین است که آنها را كه معرفي ميكنند نور وجودشان مُفَیِّض نور بر بقیهي مخلوقات است. ايشان در سه جزء نور، روح و جسم واسطهي فیض بین خداوند و مردم هستند و نوري كه در عموم مخلوقات هست همان نوری است که از پیغمبر صلی الله علیه و آله و امامان علیه السلام سرچشمه گرفته است. همچُنين در كتابهاي حديث فصلهاي گستردهاي پیرامون خلقت نوراني پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمهي اطهار علیه السلام آمده است و اینکه حتی نور وجود فرشتگان، بهشت، زمین و آسمان از وجود نوراني آن بزرگواران آفريده شده است. الامامالمُبین نور است و نور ميتاباند و اين تابندگياش بهخاطر اشتقاق در آفرینش است. روایاتي كه به اين معنا اشاره كردهاند در قسمت سماء و العالم و در قسمت خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیه السلام در كتب حديث و منابع روايي آمدهاند .
روایتي هست که میفرماید اَوَّلُ مَن خَلَقَ اللّه نور نَبیِّک و روایت دیگري كه خَلَقَ اللّه اَشیاءَ بِالمَشیَّة . خداوند اشیا را به نور مشیّت آفریده است و مشیّت وجود نورانی خاتمالانبیا صلی الله علیه و آله است. اما جنبهي تشريعي و اكتسابي نور علمی است که امام به مردم یاد میدهد.
چندانكه امام علوم حلال و حرام و احكام و مسائل فقه را به مردم ميآموزد و دربارهي علوم فیزیک، طبيعيات، پزشکی و نجوم و هیأت به ايشان آموزش ميدهد ميشود الامامالمُبين. پس امام بهخاطر نورانيت و تابناكياش ميشود الامامالمُبين و نوري كه ميتاباند و روشني ميكند یکی نور تکویني است و یکی نور تشریعی. نور تكويني بهواسطهي مراتب آفرينش است و نور تشریعی همان است که امام در اثر بیان و آموزش و گفتار و آثاري كه در ميان مردم دارد به آنها ميتاباند.
لذا حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام الامامالمُبین است و وقتیکه الامامالمُبین است ظرفیت گیرایی همهي علوم را دارد.
وَ کُلُّ عِلمٍ عُلِّمتُ فَقَداَحصَیتُهُ فی اِمامِ المُتَّقین وَ ما مِن عِلمٍ اِلّا وَ قَدعَلَّمتُهُ عَلیّا وَ هُوَ الاِمامُ المُبینُ الَّذی ذَکَرَهُ اللّه فِی سُورَةِ یس: وَ کُلَّ شَيءٍ اَحصَیناهُ فی امامٍ مُبین.
این مُبین هم صفت امام است و هم صفت هرچیز که در امام احصا شده است. الامامالمُبین داراي تمام علوم است و بر دیگران فضیلت دارد.
او حق است و سواي او بقیه باطلاند. رابطهی بین حق و باطل منفصلهي حقیقیه است؛ مثل اینکه يك عدد یازوج است یا فرد.
یعنی اگر عددي زوج باشد فرد نیست و اگر فرد باشد زوج نیست. امیرالمؤمنین علیه السلام حق است و غیر از ايشان همه حق نیستند و باطلاند.
هرچیز اگر حق نباشد پس باطل است و اگر باطل نباشد پس حق است؛ فَماذا بَعدَ الحَقِّ اِلی الظلال. غير از حق بهجز گمراهی چیست؟ پس امیرالمؤمنین علیه السلام حق است؛ قَدتَبَیَّنَ الرُشدُ مِنَ الغَی، و بقیه باطل هستند و البته كه جمع بین حق و باطل هرگز ممکن نیست.
و السلام.
الامامالمُبين یعنی امامی که هم خودش نور است و هم نَيِّر و نوردهنده است . وقتی چیزي نَيِّر است به طریق اولی باید خودش هم نور باشد. نور، چُنانكه تعريفاش كردهاند، الظّاهِرُ بِذاتِه و المُظهِرُ لِغیره است . یعنی خودش ذاتاً روشن است و غیر خودش را نیز روشن میکند. امام هماو است كه به غیر خودش نور ميتاباند و غير خودش را روشن میکند. این روشنکردن و نور تاباندن هم بهلحاظ تکوینی است و هم بهلحاظ تشریعی و تبلیغی.
جنبهي تکوینی در مُنير بودن امام يعني اينكه نورانيت وجود دیگران بهوسیلهي نورانیت وجود امام است. در روایات هم به این مسأله اشاره شده و آمده است که خداوند متعال از نور عظمت خودش در مقام مشیّت نور رسولاللّه صلی الله علیه و آله را مشتق کرد و سپس نور امیرالمؤمنین علیه السلام و بعد نور حسنین را تا بقیهي معصومین، عليهمالسلام، و بعد الباقي مراتب خلقت. پس وقتی میگويیم اميرالمؤمنين علیه السلام الامامالمُبین است یعنی از وجود نورانياش و نوری که در وجود و هستی خودش دارد به دیگران داده است. یکی از مباحث پایهای فلسفه و عرفان همین است که آنها را كه معرفي ميكنند نور وجودشان مُفَیِّض نور بر بقیهي مخلوقات است. ايشان در سه جزء نور، روح و جسم واسطهي فیض بین خداوند و مردم هستند و نوري كه در عموم مخلوقات هست همان نوری است که از پیغمبر صلی الله علیه و آله و امامان علیه السلام سرچشمه گرفته است. همچُنين در كتابهاي حديث فصلهاي گستردهاي پیرامون خلقت نوراني پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمهي اطهار علیه السلام آمده است و اینکه حتی نور وجود فرشتگان، بهشت، زمین و آسمان از وجود نوراني آن بزرگواران آفريده شده است. الامامالمُبین نور است و نور ميتاباند و اين تابندگياش بهخاطر اشتقاق در آفرینش است. روایاتي كه به اين معنا اشاره كردهاند در قسمت سماء و العالم و در قسمت خلقت نوری پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیه السلام در كتب حديث و منابع روايي آمدهاند .
روایتي هست که میفرماید اَوَّلُ مَن خَلَقَ اللّه نور نَبیِّک و روایت دیگري كه خَلَقَ اللّه اَشیاءَ بِالمَشیَّة . خداوند اشیا را به نور مشیّت آفریده است و مشیّت وجود نورانی خاتمالانبیا صلی الله علیه و آله است. اما جنبهي تشريعي و اكتسابي نور علمی است که امام به مردم یاد میدهد.
چندانكه امام علوم حلال و حرام و احكام و مسائل فقه را به مردم ميآموزد و دربارهي علوم فیزیک، طبيعيات، پزشکی و نجوم و هیأت به ايشان آموزش ميدهد ميشود الامامالمُبين. پس امام بهخاطر نورانيت و تابناكياش ميشود الامامالمُبين و نوري كه ميتاباند و روشني ميكند یکی نور تکویني است و یکی نور تشریعی. نور تكويني بهواسطهي مراتب آفرينش است و نور تشریعی همان است که امام در اثر بیان و آموزش و گفتار و آثاري كه در ميان مردم دارد به آنها ميتاباند.
لذا حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام الامامالمُبین است و وقتیکه الامامالمُبین است ظرفیت گیرایی همهي علوم را دارد.
وَ کُلُّ عِلمٍ عُلِّمتُ فَقَداَحصَیتُهُ فی اِمامِ المُتَّقین وَ ما مِن عِلمٍ اِلّا وَ قَدعَلَّمتُهُ عَلیّا وَ هُوَ الاِمامُ المُبینُ الَّذی ذَکَرَهُ اللّه فِی سُورَةِ یس: وَ کُلَّ شَيءٍ اَحصَیناهُ فی امامٍ مُبین.
این مُبین هم صفت امام است و هم صفت هرچیز که در امام احصا شده است. الامامالمُبین داراي تمام علوم است و بر دیگران فضیلت دارد.
او حق است و سواي او بقیه باطلاند. رابطهی بین حق و باطل منفصلهي حقیقیه است؛ مثل اینکه يك عدد یازوج است یا فرد.
یعنی اگر عددي زوج باشد فرد نیست و اگر فرد باشد زوج نیست. امیرالمؤمنین علیه السلام حق است و غیر از ايشان همه حق نیستند و باطلاند.
هرچیز اگر حق نباشد پس باطل است و اگر باطل نباشد پس حق است؛ فَماذا بَعدَ الحَقِّ اِلی الظلال. غير از حق بهجز گمراهی چیست؟ پس امیرالمؤمنین علیه السلام حق است؛ قَدتَبَیَّنَ الرُشدُ مِنَ الغَی، و بقیه باطل هستند و البته كه جمع بین حق و باطل هرگز ممکن نیست.
و السلام.
خلاصه درس ششم:
1- عقل فطري بر شباهت هر چه بيشتر نائب و منوبٌعنه حكم ميكند.
2- شخصيت پيشوايان و الگوهاي ديني ما (پيامبر و ائمه) را سه پايه اصلي تشكيل ميدهند:اخلاق (فردي و اجتماعي)، علم و قدرت
3- در دروس قبل نشان داديم علوم وهبي عين قدرت است. درنتيجه علم از اخلاق و عصمت مهمتر است و بيشتر مورد تأكيد پيامبر -در خطابه– قرار گرفته است. پيامبر، بحث علم اميرمؤمنان را ذيل سه عنوان «علم و دانش»، «تفسير قرآن» و «علم حلال و حرام» مطرح ميكنند.
4- علم و دانش: پيامبر اكرم، اميرمؤمنان را با عناوين مختلفي معرفي ميكنند: «امام المتقين» را محل نزول علم بيپايان ولي و نبي ميخوانند؛ امير مؤمنان را «الإمام المبين» مينامند كه به معني محل فرود علوم كلي الهي است.
5- الامام المبين يعني امامي كه هم خودش نور است و هم نور ساطع ميكند؛ چه تكويني، چه تشريعي و تبليغي. الامام المبین، ظرفیت گیرایی تمام علوم را دارد . “وَ کُلُّ عِلمٍ عُلِّمتُ فَقَد اَحصَیتُهُ فی اِمامِ المُتَّقین وَ ما مِن عِلمٍ اِلّا وَ قَد عَلَّمتُهُ عَلیّا وَ هُوَ الاِمامُ المُبیِنُ الَّذیِ ذَکَرَهُ الله فِی سُورَهِ یس {وَ کُلَّ شَیٍ اَحصَیناهُ فی الامامٍ المُبین} “
6- تكويني يعني نورانيّت وجود ديگران به واسطه امام است. پیرامون خلقت نورانیّت پیغمبر و ائمه علیهم السلام و اینکه حتّی نور وجود بهشت، فرشتگان، زمین و آسمان از نور وجود آنها آفریده شده است فصول مفصلی در کتابهای حدیثی داریم. «اَوَّلُ مَن خَلَقَ الله نورِ نَبیِّک» و روایت دیگر «خَلَقَ الله اَشیاءَ بِالمَشیَّهِ». خداوند اشیاء را به نور مشیّت آفریده است، و مشیّت وجود نورانی خاتم الانبیاء صلی الله علیه و اله و سلم است.
7- نور تشریعی نوری است که امام با بیان و گفتار به مردم آموزش میدهد. تكويني به خلقت و آفرينش برميگردد؛ اما تشريعي به راهنماييها و حيطهي اختيار بندگان براي رهروي
8- امام حامل همهي علوم است و درنتيجه بر ديگران رجحان دارد و حق است. نسبت بين حق و باطل مانند عدد زوج و فرد است؛ اگر عددي زوج باشد، فرد نيست و بالعكس. امام حق است و همه غير از امير مؤمنان غير حقاند و بالتبع باطل.
2- شخصيت پيشوايان و الگوهاي ديني ما (پيامبر و ائمه) را سه پايه اصلي تشكيل ميدهند:اخلاق (فردي و اجتماعي)، علم و قدرت
3- در دروس قبل نشان داديم علوم وهبي عين قدرت است. درنتيجه علم از اخلاق و عصمت مهمتر است و بيشتر مورد تأكيد پيامبر -در خطابه– قرار گرفته است. پيامبر، بحث علم اميرمؤمنان را ذيل سه عنوان «علم و دانش»، «تفسير قرآن» و «علم حلال و حرام» مطرح ميكنند.
4- علم و دانش: پيامبر اكرم، اميرمؤمنان را با عناوين مختلفي معرفي ميكنند: «امام المتقين» را محل نزول علم بيپايان ولي و نبي ميخوانند؛ امير مؤمنان را «الإمام المبين» مينامند كه به معني محل فرود علوم كلي الهي است.
5- الامام المبين يعني امامي كه هم خودش نور است و هم نور ساطع ميكند؛ چه تكويني، چه تشريعي و تبليغي. الامام المبین، ظرفیت گیرایی تمام علوم را دارد . “وَ کُلُّ عِلمٍ عُلِّمتُ فَقَد اَحصَیتُهُ فی اِمامِ المُتَّقین وَ ما مِن عِلمٍ اِلّا وَ قَد عَلَّمتُهُ عَلیّا وَ هُوَ الاِمامُ المُبیِنُ الَّذیِ ذَکَرَهُ الله فِی سُورَهِ یس {وَ کُلَّ شَیٍ اَحصَیناهُ فی الامامٍ المُبین} “
6- تكويني يعني نورانيّت وجود ديگران به واسطه امام است. پیرامون خلقت نورانیّت پیغمبر و ائمه علیهم السلام و اینکه حتّی نور وجود بهشت، فرشتگان، زمین و آسمان از نور وجود آنها آفریده شده است فصول مفصلی در کتابهای حدیثی داریم. «اَوَّلُ مَن خَلَقَ الله نورِ نَبیِّک» و روایت دیگر «خَلَقَ الله اَشیاءَ بِالمَشیَّهِ». خداوند اشیاء را به نور مشیّت آفریده است، و مشیّت وجود نورانی خاتم الانبیاء صلی الله علیه و اله و سلم است.
7- نور تشریعی نوری است که امام با بیان و گفتار به مردم آموزش میدهد. تكويني به خلقت و آفرينش برميگردد؛ اما تشريعي به راهنماييها و حيطهي اختيار بندگان براي رهروي
8- امام حامل همهي علوم است و درنتيجه بر ديگران رجحان دارد و حق است. نسبت بين حق و باطل مانند عدد زوج و فرد است؛ اگر عددي زوج باشد، فرد نيست و بالعكس. امام حق است و همه غير از امير مؤمنان غير حقاند و بالتبع باطل.
Leave A Comment?