بنام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
درس پنجم: علی علیه السلام، جانشین پیامبر صلي الله عليه و آله در تمام شؤون
در پنجمين درس از مجموعهي دروس امامت در خطابهي غدير بعضي از اصطلاحات خطبه را مورد بحث قرار ميدهيم.
نگاهی به آیه تبلیغ و نکات آن:
فَاَوْحى اِلَىَّ: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ، فى عَلِىٍّ، يَعْنى فِى الْخِلاَفَةِ لِعَلِىِّ ابْنِ اَبيطالِب، وَ اِنْ لَمْتَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ).
پيامبر صلی الله علیه و آله در اول بخش دوم خطابه شان ميفرمايند كه خداوند به ايشان وحي كرد كه اي رسول، آنچه را از جانب پروردگارت دربارهي علي علیه السلام، يعني دربارهي خلافت و جانشيني ايشان، به تو نازل شده است ابلاغ بكن. اينجا واژهي خلافت آمده است. تعابيري كه در خطبه براي معرفي اميرالمؤمنين علیه السلام و اعلان امامت ايشان ميآيد مختلف و متفاوت است. حضرت رسول صلی الله علیه و آله از پنج گونه تعبير براي بيان معنايي كه مد نظرشان بوده است استفاده كردهاند: وراثت و وارث، امامت و امام، خلافت و خليفه، وصايت و وصي و ولايت و ولي.
پيامبر صلی الله علیه و آله در اول بخش دوم خطابه شان ميفرمايند كه خداوند به ايشان وحي كرد كه اي رسول، آنچه را از جانب پروردگارت دربارهي علي علیه السلام، يعني دربارهي خلافت و جانشيني ايشان، به تو نازل شده است ابلاغ بكن. اينجا واژهي خلافت آمده است. تعابيري كه در خطبه براي معرفي اميرالمؤمنين علیه السلام و اعلان امامت ايشان ميآيد مختلف و متفاوت است. حضرت رسول صلی الله علیه و آله از پنج گونه تعبير براي بيان معنايي كه مد نظرشان بوده است استفاده كردهاند: وراثت و وارث، امامت و امام، خلافت و خليفه، وصايت و وصي و ولايت و ولي.
تبلیغ ولایت با شنل رسالات
الف. اينجا پيامبر صلی الله علیه و آله براي اولينبار در خطبه خلافت حضرت علي ابن ابيطالب علیه السلام را مطرح ميكنند.
در آيهي شريفهي يا اَيُهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْتَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ خداوند مقام پيامبر صلی الله علیه و آله را برميشمرد و به ايشان ميگويد امامت حضرت اميرالمؤمنين را اعلام بكنند. امامت و خلافت البته در غار حرا اعلام شده است اما وقتيكه قرار است اين امر در غدير خُم اعلان رسمي و عمومي بشود آنگاه خداوند به پيامبر صلی الله علیه و آله ميفرمايد براي ابلاغ چُنين موضوعي برو و رداي خود را به تنات بيانداز و شنلات را بپوش! كدام شنل و چه ردايي؟ رداي رسالت! چُنانكه ميفرمايد يا أَيُهَا الرَّسُولُ … مثل آنكه كسي را كه طبيب است صدا بزنيم و به او بگوييم خانم يا آقاي دكتر، بايد طبابت بكني. يا آقاي مهندس، بايد بروي كارگاه يا كارخانه و مهندسي بكني. آنوقت دكتر روپوش سفيدش را ميپوشد و مهندس لباس كارگاهاش را تناش ميكند و آمادهي كار ميشوند. اينجا هم چُنين اتفاقي ميافتد و از اين باب است كه خداوند ميفرمايد يا اَيُّها الرَّسُول. در ادبيات ميگويند تعليقِ حُکم بر وَصفْ مُشعِر بر عِليت است؛ چرا بايد رسالتام را انجام بدهم؟ چون الرَّسُول هستي؛ يعني رسول خاص.
خلافت يعني اينكه كسي پاش را جاي پاي كسي بگذارد و خلافت براي پيامبر صلی الله علیه و آله يعني اينكه كسي (اميرالمؤمنين، علي، عليهالسلام) پاشان را جاي پاي پيامبر صلی الله علیه و آله بگذارند. داش را جاي پاي تو بگذارد. اصلاً خلاف يعني قدم زدن و رفتوآمد کردن. اصل واژهي اختلاف يعني رفتوآمد كردن.
اگر به مسائلي مانند عدم اتفاق هم اختلاف ميگويند بهخاطر اين است كه رفتوآمد ميكنند و حرف ميزنند و بحث ميكنند. مُخْتَلَف الْمَلَائِكَة كه در زيارتنامهها ميخوانيم يا در اذن ورود به مشاهد مُشرّفه و حرمهاي مقدّس و مبارك ائمهي اطهار، سلاماللّه عليهم، و امامزادهها، عليهمالسلام، ميگوييم به همان معناي جاي آمدورفت است؛ يعني آنجا كه فرشتهها در رفتوآمدند. حالا معناي خلافتي كه پيامبر صلی الله علیه و آله ميفرمايند چيست؟ يعني كسي پايش را جاي پاي پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله گذاشته است. چهکسي؟ علي ابن ابيطالب علیه السلام.
در آيهي شريفهي يا اَيُهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْتَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ خداوند مقام پيامبر صلی الله علیه و آله را برميشمرد و به ايشان ميگويد امامت حضرت اميرالمؤمنين را اعلام بكنند. امامت و خلافت البته در غار حرا اعلام شده است اما وقتيكه قرار است اين امر در غدير خُم اعلان رسمي و عمومي بشود آنگاه خداوند به پيامبر صلی الله علیه و آله ميفرمايد براي ابلاغ چُنين موضوعي برو و رداي خود را به تنات بيانداز و شنلات را بپوش! كدام شنل و چه ردايي؟ رداي رسالت! چُنانكه ميفرمايد يا أَيُهَا الرَّسُولُ … مثل آنكه كسي را كه طبيب است صدا بزنيم و به او بگوييم خانم يا آقاي دكتر، بايد طبابت بكني. يا آقاي مهندس، بايد بروي كارگاه يا كارخانه و مهندسي بكني. آنوقت دكتر روپوش سفيدش را ميپوشد و مهندس لباس كارگاهاش را تناش ميكند و آمادهي كار ميشوند. اينجا هم چُنين اتفاقي ميافتد و از اين باب است كه خداوند ميفرمايد يا اَيُّها الرَّسُول. در ادبيات ميگويند تعليقِ حُکم بر وَصفْ مُشعِر بر عِليت است؛ چرا بايد رسالتام را انجام بدهم؟ چون الرَّسُول هستي؛ يعني رسول خاص.
خلافت يعني اينكه كسي پاش را جاي پاي كسي بگذارد و خلافت براي پيامبر صلی الله علیه و آله يعني اينكه كسي (اميرالمؤمنين، علي، عليهالسلام) پاشان را جاي پاي پيامبر صلی الله علیه و آله بگذارند. داش را جاي پاي تو بگذارد. اصلاً خلاف يعني قدم زدن و رفتوآمد کردن. اصل واژهي اختلاف يعني رفتوآمد كردن.
اگر به مسائلي مانند عدم اتفاق هم اختلاف ميگويند بهخاطر اين است كه رفتوآمد ميكنند و حرف ميزنند و بحث ميكنند. مُخْتَلَف الْمَلَائِكَة كه در زيارتنامهها ميخوانيم يا در اذن ورود به مشاهد مُشرّفه و حرمهاي مقدّس و مبارك ائمهي اطهار، سلاماللّه عليهم، و امامزادهها، عليهمالسلام، ميگوييم به همان معناي جاي آمدورفت است؛ يعني آنجا كه فرشتهها در رفتوآمدند. حالا معناي خلافتي كه پيامبر صلی الله علیه و آله ميفرمايند چيست؟ يعني كسي پايش را جاي پاي پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله گذاشته است. چهکسي؟ علي ابن ابيطالب علیه السلام.
تبلیغ ولایت مساوی با اکمال رسالت
ب .وَ اِنْ لَمْتَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ. خداوند به حضرت رسول صلی الله علیه و آله ميفرمايد اگر اين کار را انجام ندهي و موضوع جانشيني ات را ابلاغ نكني رسالتات را انجام ندادهاي. يعني رسالت تو پيامرساني است و آخرين مرحلهي پيامرساني، آجر آخري كه بر بناي رسالت و پيامآوريات بايد بچيني و بگذاري، پيامرساني و ابلاغ جانشينيات است. حالا معنا ندارد اگر سُنيها اين آيهي شريفه را دربارهي وضو و يا هر حكم ديگري تفسير كردهاند؛ براي اينكه آن احكام پيشتر هم بودهاند. البته كه ولايت هم بوده است اما ابلاغ و اعلام ولايت و سرپرستي بهطور رسمي و اينچُنين علني در مقابل اينهمه مردم انجام نشده و سابقه نداشته است. وَ اِنْ لَمْتَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ نشان ميدهد که جانشيني و خلافت با رسالت مساوي است؛ چون رسالتي که پيامبر صلی الله علیه و آله بيستوسه سال براي آن زحمت كشيدند اگر دُمبريده و ابتر باشد و ادامهاي نداشته باشد فايدهاي ندارد. اگر پيامبر صلی الله علیه و آله براي خودشان جانشين تعيين نکنند که ديگر نميتوانند ادامه بدهند و ادامهاي هم دركار نيست.
ج. وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ يعني اينکه تو از مردم ترس داري؛ خداوند تو را از ايشان حفظ ميكند و ترسي نداشته باش.
ج. وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ يعني اينکه تو از مردم ترس داري؛ خداوند تو را از ايشان حفظ ميكند و ترسي نداشته باش.
ولایت امیر المومنین علیه السلام برای همه مردم
در ادامهي خطبه پيامبر صلی الله علیه و آله ميفرمايند كه ايشان از جانب سلام مأمور هستند تا اَقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَاُعْلِمَ كُلَّ اَبْيَضَ وَ اَسْوَدَ. يعني ايشان مأمورند آنچه را بايد بگويند به همه، سياه و سفيد، اعلام بكنند. كسي نيست كه از مسألهي قبول خلافت و امامت مُستثنا باشد.
نتيجه آنكه امامت و خلافت اميرالمؤمنين علیه السلام عام است و تماميت و شمول دارد؛ منطقهاي نيست و محدوديت مكاني و پايان زماني و اختصاص به جمعيت خاصي ندارد. كُلَّ اَبْيَضَ وَ اَسْوَدَ كه پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودهاند اصطلاح است و معناي آن ميشود همهي مردم.
اين اصطلاح عموميت دارد و چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله محدوديت و پاياني براي زمان يا مكان مشخص نكردهاند همهجا و همهكس را شامل ميشود. پيامبر صلی الله علیه و آله در خطبهشان چندين اصطلاح به کار ميبرند. نكته آنجا است كه اگر ايشان هرکدام از اين اصطلاحات را تکتك و تنها استفاده ميكردند ممکن بود اشکالکنندگان ايراد بگيرند كه حدِّ ولايت و خلافت اين يا آن است. پيامبر صلی الله علیه و آله واژههاي مختلفي بيان ميكنند تا همهي اطراف و ابعاد امامت مشخص بشود. مثل آن است كه من بگويم اگر مسافرت رفتم و نبودم و دربارهي امتحانها سؤال داشتيد از فلانكس بپرسيد يا دربارهي جزوهها با آن كسِ ديگر صحبت بكنيد. اينها جُزءجُزءِ مواردي است كه در نبودن من ممكن است براي شما پيشآمد بكند و لازم است كسي را معرفي بكنم تا در اين اجزا به او رجوع بكنيد. اما اگر آنچه گفتم كلّي و جامع بود و شرطي نگذاشتم و قيدي نياوردم، مثلاً اگر گفتم در نبودن من زيد مطلقاً جانشين من است، آنوقت هماو، يعني زيد، در همهي امور محل رجوع شما ميشود؛ پول اگر خواستيد يا اگر خواستيد از كلاس غيبت بكنيد و مسافرت برويد يا امتحان بگيريد يا درهر مسألهي ديگري بايستي به او مراجعه بكنيد.
نتيجه آنكه امامت و خلافت اميرالمؤمنين علیه السلام عام است و تماميت و شمول دارد؛ منطقهاي نيست و محدوديت مكاني و پايان زماني و اختصاص به جمعيت خاصي ندارد. كُلَّ اَبْيَضَ وَ اَسْوَدَ كه پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودهاند اصطلاح است و معناي آن ميشود همهي مردم.
اين اصطلاح عموميت دارد و چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله محدوديت و پاياني براي زمان يا مكان مشخص نكردهاند همهجا و همهكس را شامل ميشود. پيامبر صلی الله علیه و آله در خطبهشان چندين اصطلاح به کار ميبرند. نكته آنجا است كه اگر ايشان هرکدام از اين اصطلاحات را تکتك و تنها استفاده ميكردند ممکن بود اشکالکنندگان ايراد بگيرند كه حدِّ ولايت و خلافت اين يا آن است. پيامبر صلی الله علیه و آله واژههاي مختلفي بيان ميكنند تا همهي اطراف و ابعاد امامت مشخص بشود. مثل آن است كه من بگويم اگر مسافرت رفتم و نبودم و دربارهي امتحانها سؤال داشتيد از فلانكس بپرسيد يا دربارهي جزوهها با آن كسِ ديگر صحبت بكنيد. اينها جُزءجُزءِ مواردي است كه در نبودن من ممكن است براي شما پيشآمد بكند و لازم است كسي را معرفي بكنم تا در اين اجزا به او رجوع بكنيد. اما اگر آنچه گفتم كلّي و جامع بود و شرطي نگذاشتم و قيدي نياوردم، مثلاً اگر گفتم در نبودن من زيد مطلقاً جانشين من است، آنوقت هماو، يعني زيد، در همهي امور محل رجوع شما ميشود؛ پول اگر خواستيد يا اگر خواستيد از كلاس غيبت بكنيد و مسافرت برويد يا امتحان بگيريد يا درهر مسألهي ديگري بايستي به او مراجعه بكنيد.
امیرالمومنین علیه السلام برادر پیامبر صلی الله علیه و اله
پيامبر صلی الله علیه و آله در ادامه ميفرمايند اَنَّ عَلِىَّ ابْنَ اَبىطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى (عَلى اُمَّتى) وَ الْاِمامُ مِنْ بَعْدي الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاَّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ. واژهي اَخي، يعني اينكه پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودهاند حضرت علي علیه السلام برادر ايشان است، اشاره ميكند به جريان مؤاخات. حضرت رسول صلی الله علیه و آله بين همهي اصحابشان برادري برقرار كردند و تمام صحابه، دوبهدو، با هم صيغهي برادري خواندند، چُنانكه ابوبكر با عمر برادر شد، و اما پيامبر صلی الله علیه و آله با تنها كسي كه صيغهي مؤاخات خواندند اميرالمؤمنين علیه السلام بود .
اين واقعه نشان ميدهد آنكس كه پيامبر صلی الله علیه و آله از ميان اُمتشان برگزيدهاند علي علیه السلام بوده است. اگرچه معناي اخوت اين نيست كه اگر پيامبر صلی الله علیه و آله با كسي عهد برادري ببندند او منجي الهي خواهد بود اما نكتهي مهمي درش هست و آن اينكه پيامبر صلی الله علیه و آله اميرالمؤمنين را همسنگ و يكتراز و برابر با خودشان ميدانند. ضمناً اخوت و برادري به اين معنا اشاره ميكند که اگر کسي خيلي به كس ديگري نزديك باشد مثل آن است كه با هم از يك پدر و مادر هستند.
اين واقعه نشان ميدهد آنكس كه پيامبر صلی الله علیه و آله از ميان اُمتشان برگزيدهاند علي علیه السلام بوده است. اگرچه معناي اخوت اين نيست كه اگر پيامبر صلی الله علیه و آله با كسي عهد برادري ببندند او منجي الهي خواهد بود اما نكتهي مهمي درش هست و آن اينكه پيامبر صلی الله علیه و آله اميرالمؤمنين را همسنگ و يكتراز و برابر با خودشان ميدانند. ضمناً اخوت و برادري به اين معنا اشاره ميكند که اگر کسي خيلي به كس ديگري نزديك باشد مثل آن است كه با هم از يك پدر و مادر هستند.
امیر المومنین علیه السلام وصی پیامبر صلی الله علیه و اله
واژهي بعدي كه در خطابه آمده وَصِيّي است. وصايت حدودي دارد. مثلاً من ميگويم شما در اموالام وصي من هستيد و در آنچه به جزوههايم مربوط ميشود وصي فلاني است و در امور جلساتم بهماني. اما چون پيامبر صلی الله علیه و آله بهشكل عام ميفرمايند اَخى وَ وَصِيّى و حدّي تعريف نميكنند و نميگويند وصي من در كجا و يا در چهچيز آنوقت وصيت عمومي ميشود؛ يعني در همهچيز. در عين حال چون وصيت در آن زمان براي مردم عادي تنها در اموال و خانواده معمول بود ممکن است بگويند وصي كه پيغمبر صلی الله علیه و آله فرمودهاند يعني فقط در امور خانواده و اموال.
براي همين پيامبر صلی الله علیه و آله توضيح ميدهند و بعدِ واژهي وَصِيّي ميفرمايند وَ خَليفَتي عَلي اُمَّتي؛ يعني او جانشين من در اُمتام است.
ميپرسيم اُمت شما تا کي هستند يا رسولاللّه؟ لِلْعالَمينَ نَذيراً. چُنانكه در قرآن آمده است وَ اُوحِيَ اِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِاُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ. پس دامنهي اُمت بينهايت است. بينهايت از آننظر كه محدود به زماني نيست تا جايي پايان بگيرد و تا قيامت ادامه خواهد داشت. پس حضرت رسول صلی الله علیه و آله با قيد خَليفَتي عَلي اُمَّتي كه آوردهاند گسترهي اختيارات وصي را بيشتر از آنچه معمول بوده است مشخص كردهاند و بر آن تأكيد گذاشتهاند و ادامه دادهاند كه وَ الْاِمامُ مِنْ بَعْدي.
يعني حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام مطلقاً پيشواي بعد از من است و چُنين گمان نبريد كه تنها در امت من خليفه است و فقط براي من و خودش امام است. واژهي امام معناي خاص خودش را دارد. وقتي ميگوييم امام از آنطرف بايد مأمومي باشد. عجالتاً اينكه اگر حضرت علي علیه السلام امام است يعني رهبري و پيشوايي دارد. حالا اين امامت در چهچيز است؟ در نماز جماعت؟ در مسائل شرعي؟ در قانونآوري؟ هيچكدام را نگفتهاند و مشخص و مقيد نكردهاند.
براي همين پيامبر صلی الله علیه و آله توضيح ميدهند و بعدِ واژهي وَصِيّي ميفرمايند وَ خَليفَتي عَلي اُمَّتي؛ يعني او جانشين من در اُمتام است.
ميپرسيم اُمت شما تا کي هستند يا رسولاللّه؟ لِلْعالَمينَ نَذيراً. چُنانكه در قرآن آمده است وَ اُوحِيَ اِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِاُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ. پس دامنهي اُمت بينهايت است. بينهايت از آننظر كه محدود به زماني نيست تا جايي پايان بگيرد و تا قيامت ادامه خواهد داشت. پس حضرت رسول صلی الله علیه و آله با قيد خَليفَتي عَلي اُمَّتي كه آوردهاند گسترهي اختيارات وصي را بيشتر از آنچه معمول بوده است مشخص كردهاند و بر آن تأكيد گذاشتهاند و ادامه دادهاند كه وَ الْاِمامُ مِنْ بَعْدي.
يعني حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام مطلقاً پيشواي بعد از من است و چُنين گمان نبريد كه تنها در امت من خليفه است و فقط براي من و خودش امام است. واژهي امام معناي خاص خودش را دارد. وقتي ميگوييم امام از آنطرف بايد مأمومي باشد. عجالتاً اينكه اگر حضرت علي علیه السلام امام است يعني رهبري و پيشوايي دارد. حالا اين امامت در چهچيز است؟ در نماز جماعت؟ در مسائل شرعي؟ در قانونآوري؟ هيچكدام را نگفتهاند و مشخص و مقيد نكردهاند.
تشبیه پیامبر صلی الله علیه واله برای جا افتادن مسئله امامت برای مردم
پيامبر صلی الله علیه و آله براي اينكه امام بعد از خود را توضيح بدهند ميفرمايند الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسي.
از اينجا معلوم ميشود كه صدوسيهزار نفر مردمِ آنزمان داستان هارون و موسي علیهم السلام را ميدانستند و علتاش هم آن بود كه يهوديها از سالها قبل شنيده بودند كه پيغمبر آخرالزمان از يثرب ميآيد و آنجا به حكومت ميرسد و به اينخاطر آمده بودند اطراف يثرب سکونت كرده بودند و در اثر رفتوآمدشان با اعراب فرهنگشان به اهل مدينه منتقل شده بود. لذا حتی اهل مدينه و مکه هم مسألهي موسي و هارون علی ميدانستند و ميدانستند كه نسبت هارون به موسي علیهم السلام همانا وزارت و ادامهي دين است. به همين خاطر است كه پيامبر صلی الله هم السلام علیه و آله بهراحتي دربارهي حضرت علي علیه السلام اعلام ميکنند الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسي اِلاَّ اَنَّهُ لا نَبِي بَعْدي. حضرت رسول صلی الله علیه و آله ميفرمايند نسبتشان با اميرالمؤمنين علیه السلام همان نسبت موسي و هارون علیهم السلام است مگر اينکه بعد از ايشان پيغمبري نيست. يعني علي علیه السلام پيغمبر نيست، قانونآور نيست.
پيامبرصلی الله علیه وآله خطبهشان را چُنان دقيق بيان كردهاند كه گفتن يا نگفتن هركدام از واژهها و عبارتها ميتوانسته دغدغهاي ايجاد بكند.
از اينجا معلوم ميشود كه صدوسيهزار نفر مردمِ آنزمان داستان هارون و موسي علیهم السلام را ميدانستند و علتاش هم آن بود كه يهوديها از سالها قبل شنيده بودند كه پيغمبر آخرالزمان از يثرب ميآيد و آنجا به حكومت ميرسد و به اينخاطر آمده بودند اطراف يثرب سکونت كرده بودند و در اثر رفتوآمدشان با اعراب فرهنگشان به اهل مدينه منتقل شده بود. لذا حتی اهل مدينه و مکه هم مسألهي موسي و هارون علی ميدانستند و ميدانستند كه نسبت هارون به موسي علیهم السلام همانا وزارت و ادامهي دين است. به همين خاطر است كه پيامبر صلی الله هم السلام علیه و آله بهراحتي دربارهي حضرت علي علیه السلام اعلام ميکنند الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسي اِلاَّ اَنَّهُ لا نَبِي بَعْدي. حضرت رسول صلی الله علیه و آله ميفرمايند نسبتشان با اميرالمؤمنين علیه السلام همان نسبت موسي و هارون علیهم السلام است مگر اينکه بعد از ايشان پيغمبري نيست. يعني علي علیه السلام پيغمبر نيست، قانونآور نيست.
پيامبرصلی الله علیه وآله خطبهشان را چُنان دقيق بيان كردهاند كه گفتن يا نگفتن هركدام از واژهها و عبارتها ميتوانسته دغدغهاي ايجاد بكند.
امیرالمومنین علیه السلام سرپرست مردم است پس از پیامبر صلی الله علیه واله
وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ؛ او ولي شما است. واژهي بعدي كه در خطبه آمده ولي است. وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ. اين بَعديت كه پيامبر صلی الله علیه و آله در عبارتشان فرمودهاند منحيثِ رتبه است. يعني ولي شما اولاً خدا است و بعد از خدا منام و بعد از من علي علیه السلام است.
اما ولي يعني چه؟ آيا ولي يعني دوست؟ يعني پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودهاند كه حضرت علي علیه السلام پس از خدا و من و در مرتبهي بعد از خدا و من دوست شما است؟ اين گونه برداشت از اين عبارت فاقد معنا است. اگر مراد از ولايت دوستي باشد بيمعني است كه بعد از خدا و رسول صلی الله علیه و آله باشد؛ ميشود هم خدا و هم رسول صلی الله علیه و آله را دوست داشت و هم كسان ديگري را و اينهمه با هم باشد. چُنانكه در آيات بسياري از قرآن آمده است كه دوستان شما خدا، رسول صلی الله علیه و آله و مؤمنين هستند. معلوم ميشود اين ولايت توفير ميكند و اين ولي معناي ديگري دارد و آن همانا سرپرست و اَولي و اَحَق به تصرف است. مثالاش اينكه پدر شما به شما پولي ميدهيد و ميگويد خرج بكنيد.
آيا كدام شما اَوليبتصرف هستيد؟ پدرتان! شما هم حق داريد و ميتوانيد در پولي كه پدرتان به شما داده است تصرف بكنيد اما مرتبهي پدرتان پيش از شما است.
ز. وَ قَدْاَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالي عَلَيَّ بِذالِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ هِي: اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ.
به اين آيه در اصطلاح محدثين آيهي ولايت گفته ميشود چون در آن خداوند متعال ولايت و سرپرستي اميرالمؤمنين علیه السلام و سرپرستي پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسرپرستي خودش را تبيين و تفهيم کرده است. سؤال ميكنيم حق تفسير آيه با كيست و چهكسي مُحق است و ميتواند آيه را به شخص يا موضوعي تفسير بكند؟ آورندهي كتاب! پيامر اکرم صلی الله علیه و آله آورندهي کتاباند و ايشان در ادامهي آيهي پنجاهوپنج سورهي مائده كه در خطبهشان تلاوت كردهاند ميفرمايند وَ عَلِي ابْنُ اَبيطالِبٍ الَّذي اَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ في كُلِّ حالٍ. يعني علي ابن ابيطالب علیه السلام مصداق کامل آيه و شأن نزول آن است. هماو است كسيكه نماز برپا کرده و در حال ركوع زکات داده است و در همهي احوال خداوند را ميخواهد و چشماش به دنبال او است.
نکتهاي که اينجا هست آنكه پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله ابعاد مختلف امامت و ولايت را برشمردهاند، علاوهبر وراثت اخوت را هم گفتهاند، و بعد آيهي ولايت را قرائت كردهاند و شأن نزولاش را فرمودهاند. نكتهي ديگر اينكه نائب با منوبٌعنه يا آنكس كه از او نيابت دارد و امام با كسيكه پيشوايي را از او گرفته است هرچهقدر نزديكتر باشند آن امامت و نيابت بيشتر براي مردم قابل قبول است. پيغمبر صلی الله علیه و آله دربارهي اميرالمؤمنين علیه السلام ميفرمايند لحظهاي نيست که او از خدا غافل باشد؛ يُريدُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ في كُلِّ حالٍ.
اما ولي يعني چه؟ آيا ولي يعني دوست؟ يعني پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودهاند كه حضرت علي علیه السلام پس از خدا و من و در مرتبهي بعد از خدا و من دوست شما است؟ اين گونه برداشت از اين عبارت فاقد معنا است. اگر مراد از ولايت دوستي باشد بيمعني است كه بعد از خدا و رسول صلی الله علیه و آله باشد؛ ميشود هم خدا و هم رسول صلی الله علیه و آله را دوست داشت و هم كسان ديگري را و اينهمه با هم باشد. چُنانكه در آيات بسياري از قرآن آمده است كه دوستان شما خدا، رسول صلی الله علیه و آله و مؤمنين هستند. معلوم ميشود اين ولايت توفير ميكند و اين ولي معناي ديگري دارد و آن همانا سرپرست و اَولي و اَحَق به تصرف است. مثالاش اينكه پدر شما به شما پولي ميدهيد و ميگويد خرج بكنيد.
آيا كدام شما اَوليبتصرف هستيد؟ پدرتان! شما هم حق داريد و ميتوانيد در پولي كه پدرتان به شما داده است تصرف بكنيد اما مرتبهي پدرتان پيش از شما است.
ز. وَ قَدْاَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالي عَلَيَّ بِذالِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ هِي: اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ.
به اين آيه در اصطلاح محدثين آيهي ولايت گفته ميشود چون در آن خداوند متعال ولايت و سرپرستي اميرالمؤمنين علیه السلام و سرپرستي پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسرپرستي خودش را تبيين و تفهيم کرده است. سؤال ميكنيم حق تفسير آيه با كيست و چهكسي مُحق است و ميتواند آيه را به شخص يا موضوعي تفسير بكند؟ آورندهي كتاب! پيامر اکرم صلی الله علیه و آله آورندهي کتاباند و ايشان در ادامهي آيهي پنجاهوپنج سورهي مائده كه در خطبهشان تلاوت كردهاند ميفرمايند وَ عَلِي ابْنُ اَبيطالِبٍ الَّذي اَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ في كُلِّ حالٍ. يعني علي ابن ابيطالب علیه السلام مصداق کامل آيه و شأن نزول آن است. هماو است كسيكه نماز برپا کرده و در حال ركوع زکات داده است و در همهي احوال خداوند را ميخواهد و چشماش به دنبال او است.
نکتهاي که اينجا هست آنكه پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله ابعاد مختلف امامت و ولايت را برشمردهاند، علاوهبر وراثت اخوت را هم گفتهاند، و بعد آيهي ولايت را قرائت كردهاند و شأن نزولاش را فرمودهاند. نكتهي ديگر اينكه نائب با منوبٌعنه يا آنكس كه از او نيابت دارد و امام با كسيكه پيشوايي را از او گرفته است هرچهقدر نزديكتر باشند آن امامت و نيابت بيشتر براي مردم قابل قبول است. پيغمبر صلی الله علیه و آله دربارهي اميرالمؤمنين علیه السلام ميفرمايند لحظهاي نيست که او از خدا غافل باشد؛ يُريدُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ في كُلِّ حالٍ.
رضایت الهی در گرو تبلیغ رسالت
پيامبر صلی الله علیه و آله در ادامه ميفرمايند با وجود همهي دشمنيها و سنگاندازيها و نفاقها و آنچه برشمردهاند و بهخوبي به آنها واقف بودهاند خداوند از ايشان راضي نميشود مگر آنچه را كه در حق علي علیه السلام نازل كرده است ابلاغ بكنند و ابلاغِ حق امامت، خلافت، وصايت و ولايتِ اميرالمؤمنين علیه السلام چُنان است كه اگر انجاماش ندهند كأنّه رسالتشان را انجام ندادهاند. پيشتر در خطابه آمده بود كه خداوند به پيامبر صلی الله علیه و آله وحي كرده است كه يا اَيُهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ، فى عَلِىٍّ، يَعْنى فِى الْخِلاَفَةِ لِعَلِىِّ ابْنِ اَبيطالِب و اينجا آمده است كه يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ، فى حَقِّ عَلِىٍّ، وَ اِنْ لَمْتَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ. مرتبهي اول بيان كردهاند فى عَلِىٍّ، يَعْني فِى الْخِلاَفَةِ لِعَلِىِّ ابْنِ اَبيطالِب و اينبار فى حَقِّ عَلِىٍّ فرمودهاند. پس دو تعبير آمده است؛ اولي دربارهي علي علیه السلام و خلافت ايشان و دومي دربارهي حق علي علیه السلام. آنچه اين دو تعبير متفاوت ميرسانند آن است كه خلافت حق اميرالمؤمنين علیه السلام است و حق کس ديگري نيست و چونكه در مقابل حق باطل ميآيد طبعاً خلافت براي هركس ديگر باطل است.
ولایت امیر المومنین علیه السلام برهمگان واجب است
فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ (ذالِكَ فيهِ وَ افْهَموهُ وَ اعْلَمُوا) اَنَّ اللَّهَ قَدْنَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَي الْمُهاجِرينَ وَ الْاَنْصارِ وَ عَلَي التّابِعينَ لَهُمْ بِاِحْسانٍ، وَ عَلَى الْبادى وَ الْحاضِرِ، وَ عَلَي الْعَجَمِىِّ وَ الْعَرَبىِّ، وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلوكِ وَ الصَّغيرِ وَ الْكَبيرِ، وَ عَلَي الْاَبْيَضِ وَ الاَسْوَدِ، وَ عَلي كُلِّ مُوَحِّدٍ، ماضٍ حُكْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ اَمْرُهُ، مَلْعونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحومٌ مَنْ تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْغَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ اَطاعَ لَهُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ اَقُومُهُ فى هذا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعوا وَ اَطيعوا وَ انْقادوا لِاَمْرِ (اللَّهِ) رَبِّكُمْ، فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ اِلاهُكُمْ، ثُمَّ مِنْدونِهِ رَسولُهُ وَ نَبِيُّهُ المُخاطِبُ لَكُمْ، ثُمَّ مِنْبَعْدى عَلىٌّ وَلِيُّكُمْ وَ اِمامُكُمْ بِاَمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْاِمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ اِلى يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ.
لا حَلالَ اِلّا ما اَحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ لا حَرامَ اِلّا ما حَرَّمَهُ اللَّهُ (عَلَيْكُمْ) وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِى الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ اَنَا اَفْضَيْتُ بِما عَلَّمَنى رَبِّى مِنْ كِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ اِلَيْهِ.
از عبارت فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ ذالِكَ فيهِ وَ افْهَموهُ وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ قَدْنَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ اِماماً مشخص ميشود كه اميرالمؤمنين علیه السلام را خداوند به امامت نصب كرده است و امامت منصب الهي است و امام را خدا بايد نصب بكند.
الف. پيامبر صلی الله علیه و آله سه آيتم مشخص براي امامت به كار بردهاند: اول آنكه اَنَّ اللَّهَ قَدْنَصَبَهُ، يعني منصوب از طرف خداوند است. دوم اينكه ولي است. سوم اينكه امام و مفروضالطاعه است.
ب. پيامبر صلی الله علیه و آله ميفرمايند اطاعت اميرالمؤمنين علیه السلام بر همهكس واجب است، از مهاجرين و انصار گرفته تا تابعين، از حاضرين گرفته تا غايبها، از عرب تا عجم، از حُر و آزاد گرفته تا برده و مملوك، از كوچك و بزرگ، از سفيد و سياه، تا اينكه وَ عَلي كُلِّ مُوَحِّدٍ. يعني علي علیه السلام بر هركس كه موحد باشد و اَشهَدُ اَلّا اِله اِلّا اللّه گفته باشد ولي و سرپرستِ بهحق و مفروضالطاعه است تا بينهايت.
مرحوم علامهي طباطبايي استاد است در استفاده از آيات قرآن براي مسألهي ولايت و امامت. ايشان ذيل آيهي 124 سورهي بقره، قالَ اِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ اِمام، ميفرمايد از اين جمله چُنان برداشت ميشود كه امامت به جعل الهي است و نه به انتخاب و نه به شورا .
همانكه پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودهاند اَنَّ اللّه قَدْنَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً. يعني گمان نكنيد كه من علي علیه السلام را امام و وليِ شما قرار دادهام؛ من از جاي ديگري آمدهام و از جانب كس ديگري سخن ميگويم. يادمان باشد كه يكي از تكنيكهاي برتر براي تبليغات آن است كه كسي اگر برندي ميآورد و محصولي عرضه ميكند آن را از كمپاني بزرگي بياورد و مربوطش بكند به يك شركت معروف كه همه بهخوبي بشناسندش و از كيفيتش مطلع باشند.
پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله ميخواهند بفرمايند كه اين برند و اين نشانِ امامت را ايشان نه از خودشان كه از خزانهي وحي آوردهاند. در ادامهي خطبه پيامبر صلی الله علیه و آله ميفرمايند آخرين بار است كه براي مردم صحبت ميكنند، پس بشنوند و اطاعت بكنند و گردن بگذارند و نه به حرفهاي من، كه به امر خداوند؛ لاَِمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ. در ماجراي توبهي حُرّ ابن يزيد رياحی وقتي او خدمت امام حسين علیه السلام آمد و عرض کرد كه آيا ميتواند توبه بكند سيدالشهدا علیه السلام فرمودند اللّهُ يغفرک . هرگاه كسي نزد ائمه علیه السلام ميآمد براي عذرخواهي ايشان ميفرمودند اللّهُ يغفرک.
از منظر اخلاق توحيدي اين نكتهي جالبي است.
ج. پيامبر صلی الله علیه و آله ميفرمايند فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ اِلاهُكُمْ. يعني خداوند هم الاه و پروردگار شما است و هم مولا و سرپرستتان.
فيالواقع ايشان مولويت خدا و فرمان او را بيان ميكنند و از آنجا ميرسند به اثبات جايگاه و مولويت خودشان و بعد مولويت اميرالمؤمنين علیه السلام و فرزندانشان و اينكه همهي اين ولايتها از طرف خداوند است. خدا پروردگار و سرپرست شما است و بعد از خدا سرپرست شما منام که با شما صحبت ميکنم و بعد از من علي علیه السلام ولي و امام شما است به امر خداوند. ثُمَّ الاِمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ اِلي يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ و رَسولَه.
حلال آن است كه خدا و رسول و ائمه حلال بدانند و حرام آن است كه ايشان حرام بدانند. ملاك حليت و حرمت پيغمبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمهي معصومين علیه السلام هستند و امامت مقامي است كه حلال خدا را حلال ميكند و حراماش را حرام. همانا امام کسي است که فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا سَخِطْتُمُوه ُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ اَقُومُهُ فى هذا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعوا وَ اَطيعوا وَ انْقادوا لِاَمْرِ (اللَّهِ) رَبِّكُمْ، فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ اِلاهُكُمْ، ثُمَّ مِنْدونِهِ رَسولُهُ وَ نَبِيُّهُ المُخاطِبُ لَكُمْ، ثُمَّ مِنْبَعْدى عَلىٌّ وَلِيُّكُمْ وَ اِمامُكُمْ بِاَمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْاِمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ اِلى يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ.
لا حَلالَ اِلّا ما اَحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ لا حَرامَ اِلّا ما حَرَّمَهُ اللَّهُ (عَلَيْكُمْ) وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِى الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ اَنَا اَفْضَيْتُ بِما عَلَّمَنى رَبِّى مِنْ كِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ اِلَيْهِ.
از عبارت فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ ذالِكَ فيهِ وَ افْهَموهُ وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ قَدْنَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ اِماماً مشخص ميشود كه اميرالمؤمنين علیه السلام را خداوند به امامت نصب كرده است و امامت منصب الهي است و امام را خدا بايد نصب بكند.
الف. پيامبر صلی الله علیه و آله سه آيتم مشخص براي امامت به كار بردهاند: اول آنكه اَنَّ اللَّهَ قَدْنَصَبَهُ، يعني منصوب از طرف خداوند است. دوم اينكه ولي است. سوم اينكه امام و مفروضالطاعه است.
ب. پيامبر صلی الله علیه و آله ميفرمايند اطاعت اميرالمؤمنين علیه السلام بر همهكس واجب است، از مهاجرين و انصار گرفته تا تابعين، از حاضرين گرفته تا غايبها، از عرب تا عجم، از حُر و آزاد گرفته تا برده و مملوك، از كوچك و بزرگ، از سفيد و سياه، تا اينكه وَ عَلي كُلِّ مُوَحِّدٍ. يعني علي علیه السلام بر هركس كه موحد باشد و اَشهَدُ اَلّا اِله اِلّا اللّه گفته باشد ولي و سرپرستِ بهحق و مفروضالطاعه است تا بينهايت.
مرحوم علامهي طباطبايي استاد است در استفاده از آيات قرآن براي مسألهي ولايت و امامت. ايشان ذيل آيهي 124 سورهي بقره، قالَ اِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ اِمام، ميفرمايد از اين جمله چُنان برداشت ميشود كه امامت به جعل الهي است و نه به انتخاب و نه به شورا .
همانكه پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودهاند اَنَّ اللّه قَدْنَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً. يعني گمان نكنيد كه من علي علیه السلام را امام و وليِ شما قرار دادهام؛ من از جاي ديگري آمدهام و از جانب كس ديگري سخن ميگويم. يادمان باشد كه يكي از تكنيكهاي برتر براي تبليغات آن است كه كسي اگر برندي ميآورد و محصولي عرضه ميكند آن را از كمپاني بزرگي بياورد و مربوطش بكند به يك شركت معروف كه همه بهخوبي بشناسندش و از كيفيتش مطلع باشند.
پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله ميخواهند بفرمايند كه اين برند و اين نشانِ امامت را ايشان نه از خودشان كه از خزانهي وحي آوردهاند. در ادامهي خطبه پيامبر صلی الله علیه و آله ميفرمايند آخرين بار است كه براي مردم صحبت ميكنند، پس بشنوند و اطاعت بكنند و گردن بگذارند و نه به حرفهاي من، كه به امر خداوند؛ لاَِمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ. در ماجراي توبهي حُرّ ابن يزيد رياحی وقتي او خدمت امام حسين علیه السلام آمد و عرض کرد كه آيا ميتواند توبه بكند سيدالشهدا علیه السلام فرمودند اللّهُ يغفرک . هرگاه كسي نزد ائمه علیه السلام ميآمد براي عذرخواهي ايشان ميفرمودند اللّهُ يغفرک.
از منظر اخلاق توحيدي اين نكتهي جالبي است.
ج. پيامبر صلی الله علیه و آله ميفرمايند فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ اِلاهُكُمْ. يعني خداوند هم الاه و پروردگار شما است و هم مولا و سرپرستتان.
فيالواقع ايشان مولويت خدا و فرمان او را بيان ميكنند و از آنجا ميرسند به اثبات جايگاه و مولويت خودشان و بعد مولويت اميرالمؤمنين علیه السلام و فرزندانشان و اينكه همهي اين ولايتها از طرف خداوند است. خدا پروردگار و سرپرست شما است و بعد از خدا سرپرست شما منام که با شما صحبت ميکنم و بعد از من علي علیه السلام ولي و امام شما است به امر خداوند. ثُمَّ الاِمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ اِلي يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ و رَسولَه.
حلال آن است كه خدا و رسول و ائمه حلال بدانند و حرام آن است كه ايشان حرام بدانند. ملاك حليت و حرمت پيغمبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمهي معصومين علیه السلام هستند و امامت مقامي است كه حلال خدا را حلال ميكند و حراماش را حرام. همانا امام کسي است که فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا سَخِطْتُمُوه ُ.
خلاصه درس پنجم:
1- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، يا أَيُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك ــ في عَلِي يَعْني فِي الْخِلاَفَةِ لِعَلِي بْنِ أَبي طالِبٍ ــ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ ؛ در اين عبارت، از 5 واژه به تعبير به امامت و جانشيني شدهاست: وارث، امام، خليفه، ولي، وصي.
2- خلافت در لغت يعني پايش را جاي پاي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم گذاشته است. اينجا پيامبر خليفه را معرفي ميفرمايند: عليّ ابن ابي طالب عليه السلام
3- آيه با عبارت يا أَيُهَاالرَّسُولُ آغاز و در ادامه عبارت وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ آمده است. يعني اين كار آخرين مرحلهي پيامرساني است. بديهي است بايد بحث در مورد تداوم رسالت و جانشيني رسول باشد. برخي سنيها ميگويند اين آيه در مورد وضو يا برخي احكام است؛ اما با توجه به اينكه احكام در طي رسالت بارها و بارها – به صورت عمومي – آموزش داده شده با عبارت وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ نميخواند؛ اما حكم خلافت تا به حال در اين تريبونهاي بزرگ ارائه نشدهاست.
4- أَنْ أَقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضَ وَأَسْوَدَ نشان ميدهد وظيفه انقياد و پذيرش امامت اميرمؤمنان علیه السلام و فرزندان گراميشان بر عهده همگان است و احدي از آن مستثني نيست. سياه و سفيد كنايه از همگان است.
5- أَنَّ عَلِي بْنَ أَبي طالِبٍ أَخي وَ وَصيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَی اُمَّتِي وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي ؛ ابتدا امير مؤمنان علیه السلام را برادر خود ميخوانند كه ناظر به نزديكي بسيار بسيار نزديك ايشان به پيامبر است – به حدي كه گويا از يك پدر و مادر زاده شدهاند – . براي وصايت نيز حد تعيين نكردهاند و درنتيجه اين وصايت افاده عموم ميكند. يعني در همه امور، وصي من علي بن ابي طالب علیه السلام است. در ادامه توضيح شفافتر ميدهند كه خليفه (جانشين) من در امت، ايشان (علي بن ابي طالب) است. امت ايشان نيز شامل مسلمانان از زمان پيامبر تا قيامت است: وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ . مَنْ بَلَغَ نشاندهنده شمول امت بر مسلمانان اعصار بعدي (علاوه بر مسلمانان عصر پيامبر) است ؛ و بالاخره الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي يعني پيشواي بعدي علي بن ابي طالب است.
6- الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسي إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِي بَعْدي ؛ اهل مدينه و مكه (بهواسطهي مهاجرت برخي يهوديان) به خوبي ميدانستند شأن هارون نسبت به موسي در جانشيني و وزارت است. پيامبر اين نكته را هم يادآور ميشوند كه من ختم رسولانم و جانشين من ديگر قانونآور (نبي) نيست.
7- وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ؛ بعد در اين جا تقدم رتبي را ميرساند. درنتيجه سنخ ولايت در اين عبارت، براي علي بن ابي طالب و خداوند يكسان است؛ پس ولايت به معناي اولي به تصرف است. اگر ولي به معناي دوستي بود، بايد اين تقدم از بين ميرفت (مانند آياتي كه مي گويد دوستان شما خدا، رسول و مؤمنين اند.
8- وَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالي عَلَيَّ بِذالِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ هِي :{إِنَّما وَلِيُّكُمُاللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ و وَيُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ} ؛ رسول خدا در اين جا به صراحت مصداق آيه بالا را معرفي مينمايند: وَ عَلِي بْنُ أَبي طالِبٍ الَّذي أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَيالزَّكاةَ وَهُوَ راكِعٌ يُريدُاللَّهَ عَزَّوَجَلَّ في كُلِّ حالٍ
9- يا أَيُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك ــ في عَلِيٍ يَعْني فِي الْخِلاَفَةِ لِعَلِي بْنِ أَبي طالِبٍ وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ ؛ صريحا خلافت را حق علي – عليه السلام – بيان ميكنند. ضمن اينكه اهميت ابلاغ خلافت را ميرسانند.
10- اِعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ ذالِكَ فيهِ وَافْهَموهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَإِماماً ؛ اين عبارت اولا نشان ميدهد علي – عليه السلام – منصوب از طرف خداست؛ به عبارت دقيقتر امام را بايد خدا نصب كند. هم چنين اين عبارت نشان دهنده ولي بودن و مفروض الظاعه بودن علي – عليه السلام – است. آيه 124 سورهي بقره (قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمام ) هم اثبات مي كند امامت منحصرا به جعل الهي است.
11- وَ عَلي كُلِّ مُوَحِّدٍ مأموم بودن كليه موحدين (مسلمانان) در هر عصر و زمان دلالت دارد.
12- فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَإِلاهُكُمْ ثُمَّ مِنْ دونِهِ رَسولُهُ وَنَبِيُّهُ الُْمخاطِبُ لَكُمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدي عَلي وَلِيُّكُمْ وَ إِمامُكُمْ بِأَمْرِاللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ إِلي يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَرَسولَهُ. لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ در اين عبارات اولا فرمان و ولايت خدا تثبيت مي شود؛ بعد تصريح به تقدم رتبي ولايت خدا، پيامبر، امير مؤمنان علیه السلام و فرزندان پك و گراميشان دارد. در گام بعد به تداوم رشتهي امامت تا قيامت تصريح دارد. و بالاخره تصريح به اينكه معيار حليت و حرمت، ائمهي اطهارند: فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا سَخِطْتُمُوهُ
2- خلافت در لغت يعني پايش را جاي پاي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم گذاشته است. اينجا پيامبر خليفه را معرفي ميفرمايند: عليّ ابن ابي طالب عليه السلام
3- آيه با عبارت يا أَيُهَاالرَّسُولُ آغاز و در ادامه عبارت وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ آمده است. يعني اين كار آخرين مرحلهي پيامرساني است. بديهي است بايد بحث در مورد تداوم رسالت و جانشيني رسول باشد. برخي سنيها ميگويند اين آيه در مورد وضو يا برخي احكام است؛ اما با توجه به اينكه احكام در طي رسالت بارها و بارها – به صورت عمومي – آموزش داده شده با عبارت وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ نميخواند؛ اما حكم خلافت تا به حال در اين تريبونهاي بزرگ ارائه نشدهاست.
4- أَنْ أَقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضَ وَأَسْوَدَ نشان ميدهد وظيفه انقياد و پذيرش امامت اميرمؤمنان علیه السلام و فرزندان گراميشان بر عهده همگان است و احدي از آن مستثني نيست. سياه و سفيد كنايه از همگان است.
5- أَنَّ عَلِي بْنَ أَبي طالِبٍ أَخي وَ وَصيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَی اُمَّتِي وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي ؛ ابتدا امير مؤمنان علیه السلام را برادر خود ميخوانند كه ناظر به نزديكي بسيار بسيار نزديك ايشان به پيامبر است – به حدي كه گويا از يك پدر و مادر زاده شدهاند – . براي وصايت نيز حد تعيين نكردهاند و درنتيجه اين وصايت افاده عموم ميكند. يعني در همه امور، وصي من علي بن ابي طالب علیه السلام است. در ادامه توضيح شفافتر ميدهند كه خليفه (جانشين) من در امت، ايشان (علي بن ابي طالب) است. امت ايشان نيز شامل مسلمانان از زمان پيامبر تا قيامت است: وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ . مَنْ بَلَغَ نشاندهنده شمول امت بر مسلمانان اعصار بعدي (علاوه بر مسلمانان عصر پيامبر) است ؛ و بالاخره الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي يعني پيشواي بعدي علي بن ابي طالب است.
6- الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسي إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِي بَعْدي ؛ اهل مدينه و مكه (بهواسطهي مهاجرت برخي يهوديان) به خوبي ميدانستند شأن هارون نسبت به موسي در جانشيني و وزارت است. پيامبر اين نكته را هم يادآور ميشوند كه من ختم رسولانم و جانشين من ديگر قانونآور (نبي) نيست.
7- وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ؛ بعد در اين جا تقدم رتبي را ميرساند. درنتيجه سنخ ولايت در اين عبارت، براي علي بن ابي طالب و خداوند يكسان است؛ پس ولايت به معناي اولي به تصرف است. اگر ولي به معناي دوستي بود، بايد اين تقدم از بين ميرفت (مانند آياتي كه مي گويد دوستان شما خدا، رسول و مؤمنين اند.
8- وَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالي عَلَيَّ بِذالِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ هِي :{إِنَّما وَلِيُّكُمُاللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ و وَيُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ} ؛ رسول خدا در اين جا به صراحت مصداق آيه بالا را معرفي مينمايند: وَ عَلِي بْنُ أَبي طالِبٍ الَّذي أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَيالزَّكاةَ وَهُوَ راكِعٌ يُريدُاللَّهَ عَزَّوَجَلَّ في كُلِّ حالٍ
9- يا أَيُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك ــ في عَلِيٍ يَعْني فِي الْخِلاَفَةِ لِعَلِي بْنِ أَبي طالِبٍ وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ ؛ صريحا خلافت را حق علي – عليه السلام – بيان ميكنند. ضمن اينكه اهميت ابلاغ خلافت را ميرسانند.
10- اِعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ ذالِكَ فيهِ وَافْهَموهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَإِماماً ؛ اين عبارت اولا نشان ميدهد علي – عليه السلام – منصوب از طرف خداست؛ به عبارت دقيقتر امام را بايد خدا نصب كند. هم چنين اين عبارت نشان دهنده ولي بودن و مفروض الظاعه بودن علي – عليه السلام – است. آيه 124 سورهي بقره (قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمام ) هم اثبات مي كند امامت منحصرا به جعل الهي است.
11- وَ عَلي كُلِّ مُوَحِّدٍ مأموم بودن كليه موحدين (مسلمانان) در هر عصر و زمان دلالت دارد.
12- فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَإِلاهُكُمْ ثُمَّ مِنْ دونِهِ رَسولُهُ وَنَبِيُّهُ الُْمخاطِبُ لَكُمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدي عَلي وَلِيُّكُمْ وَ إِمامُكُمْ بِأَمْرِاللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ إِلي يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَرَسولَهُ. لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ در اين عبارات اولا فرمان و ولايت خدا تثبيت مي شود؛ بعد تصريح به تقدم رتبي ولايت خدا، پيامبر، امير مؤمنان علیه السلام و فرزندان پك و گراميشان دارد. در گام بعد به تداوم رشتهي امامت تا قيامت تصريح دارد. و بالاخره تصريح به اينكه معيار حليت و حرمت، ائمهي اطهارند: فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا سَخِطْتُمُوهُ
سلام . لطفا پس انکه پیامبرحضرت علی را به عنوان جانشین انتخاب کرد چه دعایی در حق حضرت علی نمود کلاس پنجم رو بگذارید