درس چهارم – اميرالمؤمنين عليه السلام، وارث تمام علوم نبوي‌

بنام خداوند همه مِهر مِهر وَرز

 
 

درس چهارم :امیرالمومنین علیه السلام، وارث تمام علوم نبوی صلی الله علیه واله وسلم

 
از بركات خطابه‌ي غدير جديد مطالب و نكات تازه‌اي است كه ان‌شاء‌اللّه به‌مرور بيان خواهد شد.
 

تعریف شیعه

چكيده‌ي يكي از اين نكته‌ها و مطلب‌ها تعريف تشيع است؛ اين‌كه تشيع يعني چه و تعريف شيعه كدام است. مي‌گوييم شيعه كسي است كه اعتقاد دارد همه‌ي ائمه‌ي معصومين، از حضرت اميرالمؤمنين تا امام عصر، عليهم‌السلام، در تمامي ابعاد شخصيت حضرت رسول صلی الله علیه و آله جانشينان ايشان هستند مگر در بعد قانون‌آوري.
 

ملاک  اخلاق در امامت

پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله حضرت علي ابن ابي‌طالب علیه السلام را به عنوان اميرالمؤمنين و مولا معرفي مي‌كنند. اِنَّهُ اِمامٌ مِنَ اللّهِ وَ خَليفَتي عَلي‏ اُمَّتي.
بعد سه گونه ويژگي براي معرفي حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام در خطابه‌ شان برمي‌شمرند. في‌الواقع مي‌خواهند بفرمايند که ملاک‌هاي خلافت اين صفات و ويژگي‌ها است و آن‌كس كه امام است بايد اين شرايط و خصلت‌ها را داشته باشد.
اولين ويژگي‌ها كه پيامبر صلی الله علیه و آله در خطبه‌ي غدير درباره‌ي اميرالمؤمنين علیه السلام بيان مي‌كنند كمالات فردي و اخلاقي ايشان است؛ فَهُوَ الَّذي يَهدي اِلَي الْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِه وَ يُزْهِقُ الْباطِلَ وَ يَنْهي عَنْه. يا جاي ديگر كه مي‌فرمايند اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، لَمْ يَسْبِقْهُ اِلَي الْايمانِ بي اَحَدٌ، وَ الَّذي فَدي رَسُولَ ‏اللّهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ. و ايضاً اَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ اَوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللّهَ مَعي. مانند اينها در خطابه‌ي غدير فراوان است.
پيامبر صلی الله علیه و آله همه‌جا کمالات خاص و صفات و ويژگي‌هاي اميرالمؤمنين علیه السلام را بيان مي‌کنند. چه ويژگي‌هاي فردي و چه صفات اجتماعي و اخلاقي و آن‌چه شامل آداب معاشرت و خصايل ايشان در کار تبليغ دين است. بيش‌تر جلوه‌ها و ظواهر و خصلت‌هاي ديني را مي‌گويند و آن‌چه را كه به چشم مي‌آيد؛ به‌اصطلاح ويترين‌ها را نمايش مي‌دهند. از اول تا آخرخطابه اين ويژگي‌ها و كمالات آمده است كه جاي بحث دارد.
پيامبر صلی الله علیه و آله حدود دويست صفت از صفات حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام را برشمرده‌اند که بعضي‌هاش تکراري است و چندباره آمده است. مَعاشِرَ النّاس، هذا عَليٌّ اَخي وَ وَصيي وَ واعي عِلْمي وَ خَليفَتى فى اُمَّتى عَلى‏ مَنْ آمَنَ بى وَ عَلى‏ تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ، عَزَّ وَ جَلَّ، وَ الدّاعي اِلَيْهِ وَ الْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَ المُحارِبُ لاَِعْدائهِ وَ الْمُوالي عَلى‏ طاعَتِهِ وَ النّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ. و جاي ديگر مي‌فرمايند: مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ وَ انْظُرُوا اِلى مُحْكَماتِهِ وَ لاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ‌يُبَيِّنَ لَكُمْ زواجِرَهُ وَ لَنْ‌يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إِلاَّ الَّذى اَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ اِلىَّ وَ شائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِيَدَىَّ) وَ مُعْلِمُكُمْ اَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ ابْنُ اَبى‌طالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ، عَزَّ وَ جَلَّ، اَنْزَلَها عَلَىَّ. همه‌ي اينها صفات حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام است و پيامبر صلی الله علیه و آله پيوسته اين خصلت‌ها را در خطبه‌شان برمي‌شمرند. به اين کمالات در درس‌هاي بعد اشاره خواهد شد.
 

ملاک علم در امامت

نکته‌ي دوم در معرفي شرايط امامت و صفات امام، علم است. رسول اكرم صلی الله علیه و آله مفصلاً درباره‌ي علم حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام صحبت مي‌كنند و سه گونه علم را براي ايشان برمي‌شمرند. في‌الواقع علم پوشه‌اي است كه پيامبر صلی الله علیه و آله براي معرفي اميرالمؤمنين علیه السلام به دست ما مي‌دهند و داخل اين پوشه سه گونه علوم دسته‌بندي شده است .
 

تمام علوم

اولاً علم به شكل كلي و عام است؛ عموم علوم كه اميرالمؤمنين علیه السلام به‌شان عالم هستند. تعابيري كه براي اين‌گونه علم و عالم‌بودنِ حضرت امير علیه السلام به شكل جامع و كلي مي‌آيد براستي بي‌نظير است. پيغمبر صلی الله علیه و آله هيچ حد و مرزي براي علم اميرالمؤمنين علیه السلام تعيين نمي‌كنند؛ مي‌فرمايند: ما مِنْ عِلْمٍ اِلاَّ وَ قَدْاَحْصاهُ ‏اللَّهُ فِيّ، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْاَحْصَيْتُهُ في اِمامِ الْمُتَّقينَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ اِلاّ وَ قَدْعَلَّمْتُهُ عَلِيّاً، وَ هُوَ الْاِمامُ الْمُبينُ الَّذي ذَكَرَهُ اللَّهُ في سُورَةِ يس: (وَ كُلَّ شَي‏ءٍ اَحْصَيْناهُ في اِمامٍ مُبينٍ). مي‌خواهند بگويند که حضرت علي علیه السلام به نحو كلي همه‌ي علوم را دارا هستند؛ چنان‌كه مي‌فرمايند علمي نيست که خدا به من نداده باشد و من همه‌ي آن‌چه را كه فراگرفته‌ام به علي علیه السلام ياد داده‌ام. اين علوم شامل همه‌چيز مي‌شود؛ از فيزيک و شيمي و روان‌شناسي تا علم دين و تفسير قرآن و اخبار آينده و گذشته و تکوينيات و تشريعيات. تنها يك دوره‌ي خلاصه‌ي فقه اسلام مي‌شود چهل‌و‌سه جلد كتاب و هر جلد پانصد صفحه؛ كتاب جواهر. جواهر فقط خلاصه‌ي فقه است. فقها می‌گويند فقهي كه در جواهر آمده است خلاصه‌ی فقه‌هاي ديگر است.
خلاصه شده است و شده چهل‌و‌سه جلد كتاب پانصد صفحه‌اي. ازفقه كه بگذريم مي‌ماند اخلاق، اعتقادات، تفسير قرآن، احاديث و علوم ديگر؛ طبيعيات، رياضيات، علوم ماوراء‌الطبيعه و چه و چه. پيامبر صلی الله علیه و آله تمام اين علوم و هرچه علم هست را به اميرالمؤمنين علیه السلام ياد داده‌اند .
 

علم حلال و حرام

ثانياً علوم حلال و حرام است. پيامبر صلی الله علیه و آله مي‌فرمايند كه تمام علوم حلال و حرام پيش اميرالمؤمنين علیه السلام است.
وَ كُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهِ وَ كُلُّ حَرامٍ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ. حضرت رسول صلی الله علیه و آله درباره‌ي امر و نهي خداوند و كيفيت علم اميرالمؤمنين اين‌طور مي‌گويند: اِنَّ اللَّهَ قَدْاَمَرَني وَ نَهاني، وَ قَدْاَمَرْتُ عَلِيّاً وَ نَهَيْتُهُ بِاَمْرِهِ، فَعِلْمُ الْاَمْرِ وَ النَّهي لَدَيْه. في‌الواقع گزينه‌ي دومي كه پيامبر صلی الله علیه و آله داخل پوشه دسته‌بندي مي‌كنند و كليدي كه براي معرفي علم حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام به دست ما مي‌دهند همين است که مي‌فرمايند تمام علوم حلال و حرام نزد علي علیه السلام.
حالا تمام علوم حلال و حرام يعني چه؟ يعني تمام شريعت! پيغمبر صلی الله علیه و آله در خطابه‌ي غدير هفده بار از احکام ياد مي‌كنند و هشت حُكم را بيان مي‌فرمايند؛ حلال و حرام، حج و عمره، امر به معروف و نهي از منکر، نماز و زکات را برمي‌شمرند. اينها بيان‌گر آن است كه اين حلال و حرام و اين احكام اصل و اساس و سرچشمه‌ي بي‌گفت‌و‌گو و خلل‌ناپذير احکام و عبادات و فقه است. علم حلال و حرام هرچه هست و هرچه كه باشد پيش علي علیه السلام است .
لا حَلالَ اِلاّ ما اَحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ لا حَرامَ اِلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ. اين لاحلال و لاحرام دو بعد دارد. يكي اين‌كه حلال و حرام همان‌چيزي است که ايشان مي‌گويند و دوم آن‌که ايشان هستند كه به علم حلال و حرام آگاه هستند. يعني هرچه ايشان بفرمايند كه حلال است و حلال معرفي‌اش بكنند آن‌چيز حلال است و درباره‌ي حرام خداوند نيز به همين‌شكل است. به عبارت ديگر علم ايشان عين واقعيت است.
 

علم قرآن

ثالثاً علم قرآن است. في‌الواقع فايل يا برگه‌ي سومي كه پيامبر صلی الله علیه و آله در پوشه‌ي علم حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام مي‌گذارند و دسته‌بندي مي‌كنند علوم قرآن است . ايشان چندجا مفصلاً مطالبي درباره‌ي قرآن، علم قرآن، تفسير و تأويل قرآن و شأن‌النزول قرآن در خطابه‌ي غدير مطرح مي‌کنند.
مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ وَ انْظُرُوا اِلي مُحْكَماتِهِ وَ لاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ‌يُبَيِّنَ لَكُمْ زواجِرَهُ وَ لَنْ‌يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ اِلاَّ الَّذي اَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ اِليّ وَ شائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِيَدَيّ) وَ مُعْلِمُكُمْ اَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِي مَوْلاهُ. 
پيامبر صلی الله علیه و آله مي‌فرمايند کسي تفسير قرآن را نمي‌داند و باطن‌اش را نمي‌شناسد مگر آن‌که من اکنون دستش را گرفته‌ام و بالا برده‌ام و نشانتان مي‌دهم. پرونده يا فايل سوم داخل پوشه به قرآن اشاره مي‌کند. قرآن خود حلال دارد و حرام دارد و همه‌ي علوم درش آمده است اما پيغمبر صلی الله علیه و آله جدا مي‌کنند. يکبار مطلق علم را مي‌گويند، يکبار فقط علم حلال و حرام را و بار ديگر هم علم قرآن را. ما مي‌دانيم در آيه‌ي شريفه‌ي وَ كُلَّ شَي‏ءٍ اَحْصَيْناهُ في اِمامٍ مُبينٍ از نظر ظاهر اين امام مُبين قرآن است. يعني هرچيزي در قرآن هست و همه‌چيز در آن آمده است. کُلَّ شَي‌ء از ثري تا ثريا است، از مَلَأ تا خَلَأ، از نوترون است تا کهکشان؛ علوم همه‌ي اينها در قرآن است و همه‌ي اينها در امام مُبين احصا شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله در خطبه‌ شان مي‌فرمايند: وَ هُوَ الْاِمامُ الْمُبينُ الَّذي ذَكَرَهُ اللَّهُ في سُورَةِ يس: (وَ كُلَّ شَي‏ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ). اين امام مُبين ظاهرش قرآن است و باطن‌اش حضرت علي علیه السلام است. يعني همه‌ي علوم در اميرالمؤمنين علیه السلام احصا شده است.
 

ملاک قدرت در امامت

و اما سومين صفتي که پبامبر صلی الله علیه و آله براي اميرالمؤمنين علیه السلام بيان مي‌فرمايند قدرت ايشان است.
در خطابه‌ي غدير اين‌كه صريحاً به قدرت اشاره بشود کم است ولي در طول خطابه از نمادهاي قدرت و آن‌چه قدرت در آن ظهور و بروز پيدا مي‌كند سخن می‌گويند. مثلا اميرالمؤمنين را امام متقين توصيف مي‌كنند. تقوا قدرت است و متقين قدرتمندند. قدرتي كه اين‌جا از آن سخن مي‌رود در پرهيزکاري است و البته كه پرهيزكاري قدرت ويژه و خاصي است. و اينكه همه‌چيز درباره‌ي تقوا پيش ايشان است. يعني اولاً علم‌اش پيش ايشان است و ثانياً قدرت و توانايي‌اش.
نكته‌ي بسيار ظريفي اين‌جا هست که در خطبه‌ي غدير پيغمبر صلی الله علیه و آله قدرت را چندان برجسته نكرده‌اند و آن‌قدرها روشن و به‌اصطلاح به شكل تابلو بيان نفرموده‌اند. علت‌اش هم آن است که همه‌ي مردم اين ويژگي را نمي‌فهميدند. مردم علم را مي‌فهمند اما قدرت را چندان متوجه نمي‌شوند و نمي‌فهمند.
اين‌كه پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله بفرمايند که مثلا علي علیه السلام مي‌تواند آفتاب را جابجا کند، ماه را جابجا کند، رَدّ الشمس بکند و ريگ‌ها را به سخن دربياورد همه‌ فهم نبوده است براي مردم. لذا ايشان خيلي باريك و ظريف به قدرت الاهي اميرالمؤمنين علیه السلام اشاره کرده‌اند .
 

خلاصه ی بحث

همان‌طور که بيان شد پيامبر صلی الله علیه و آله درباره‌ي اميرالمؤمنين علیه السلام سه خصلت برمي‌شمرند. يکي صفات فردي و ويژگي‌هاي اجتماعي، اخلاقيات و کمالات است. ديگري علم ايشان که خودش پوشه يا فولدري است که سه تا فايل يا پرونده داخل‌اش گذاشته‌اند؛ علم به نحو کلي، علم احكام و حلال و حرام و علم قرآن که خود قرآن اين‌طور توصيف شده است كه وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ اِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ. و يا آن‌چنان‌كه در سوره‌ي ياسين آمده است: وَ كُلَّ شَي‏ءٍ اَحْصَيْناهُ في اِمامٍ مُبينٍ. سومي هم قدرت اميرالمؤمنين علیه السلام است. اين سه حلقه را کنار هم بگذاريم و چتري بسازيم. سه پوشه را بگذاريم در يک پوشه يا فولدر بزرگ‌تر. پوشه‌ي بزرگ‌تر شامل خصايل و صفات و ويژگي‌هايي است که هرکس مي‌خواهد اِمامٌ مِنَ اللّه باشد بايد دارا باشد. يعني امامي كه از طرف خداوند مي‌آيد بايد اين سه خصلت و خصيصه را داشته باشد: کمالات اخلاقي، علم و قدرت الاهي.
 

قدرت امام علیه السلام

نکته‌ي بعدي اين است که علم و قدرت يا اکتسابي است يا وهبي الاهي. وهب الهي يعني اين‌كه موهبت و بخشش و اعطاي خداوند باشد.
علوم اکتسابي چيزهايي است مثل علم تجارت، دانش فيزيک، علم به قوانين شهرداري يا علم به قواعد ترخيص كالا. اينها علوم اکتسابي هستند.
اين علم اکتسابي است که انسان بداند مثلاً بهترين مارك حوله مال برند فوزن آلمان است. اما قدرت آن است که بتواند حوله را ببافد؛ آن را ايجاد بکند، تغييرش بدهد، بسته‌بندي‌اش بکند و وزن‌اش را تحمل بكند و برش دارد. اينها قدرت است. کسي‌که به علم کامپيوتر وارد است لازم نيست که قدرت‌اش را هم داشته باشد. خيلي‌ها کامپيوتر را خوب مي‌شناسد و مي‌دانند آي‌سي چكار مي‌كند اما قدرت اين‌که اين آي‌سي‌ها را بسازند و جابه‌جا بكنند ندارند. يا قدرت اين‌که کامپيوتر سنگيني را بلند بکنند ندارند ولي علم‌اش را دارند و مي‌دانند چه‌گونه از آن استفاده بكنند. در علم و قدرت اکتسابي اين دو مساوي و هم‌ارز نيستند. لازمه‌ي علم قدرت نيست اما قدرت لازمه‌اش علم است. کسي‌كه قدرت داشته باشد كاري بكند حتماً علم‌اش را هم دارد اما کسي‌که علم داشته باشد لازم نيست حتماً قدرت هم داشته باشد؛ ممکن است قدرت‌اش را داشته باشد يا نداشته باشد. در علم و قدرت وهبي الاهي ولي علم مساوي است با قدرت. هرکس علم داشته باشد قدرت‌اش را هم دارد.
آيا خود خداوند اين‌چنين است؟ مي‌بينيم كه بيش‌تر خدا را به عالم‌بودنش مي‌خوانند. بيش‌تر از اين‌که خدا را قادر و قدير بگويند مي‌گويند خداي عالم و عليم.
چون اگر گفته شود عالم و عليم شامل قدرت هم مي‌شود و قدرت در علم مستتر است. ولي قدرت هم جداي از علم از صفات خدا است و چونين صفتي جداگانه هم براي خداوند آمده است. حالا از کجا مي‌گوييم علم وهبي الاهي مساوي است با قدرت؟ به قرآن رجوع مي‌كنيم. قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ اَنَا آتيك .
آن‌كس كه بهره‌اي و علمي از كتاب داشت به حضرت سليمان گفت تخت ملكه‌ي سبا را كه بلقيس بود در پلك‌زدني از سبا مي‌آورد .
در آيه آمده است كسي‌كه عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتاب و نفرموده قال الذي عنده قدرة؛ يعني كسي‌که قدرت دارد.
پس معلوم مي‌شود علم و اين‌كه قدرت داشته باشد و بياورد مثل هم‌اند و هم‌ارزند. يعني عالم‌بودن و آوردن تخت مناسبت دارند.
معنا ندارد اين‌كه بگوييم من کامپيوتر بلدم پس از نردبام بالا مي‌روم. کامپيوتر دانستن يك‌چيز است و بالارفتن از نردبام چيز ديگري.
اينها تناسب ندارند. اما منطقي است اگر كسي بگويد من كامپيوتر بلدم و حالا مي‌آيم دستگاه شما را اسمبل مي‌كنم يا لپ‌تاپ‌تان را تعمير مي‌كنم.
در آيه‌اي از قرآن آمده است که وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني‏ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب .
آن‌كس كه علم كتاب به‌تمامي پيش او است حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام است. ايشان علم‌الکتاب دارند و اين علم‌الکتاب يعني قدرت.
يعني همان‌طور که حضرت علي علیه السلام همه‌ي علوم را دارا هستند تمام قدرت‌ها را هم دارند. مي‌توانند تمام كره‌ها را جابه‌جا بكنند.
غرض آن‌كه معلوم مي‌شود از لوازم امامت اين است كه امام بايد اصل علم و اصل قدرت و اخلاق را دارا باشد. يعني بايستي به سرچشمه متصل باشد.
به‌اصطلاح بايد قدرت و اخلاق و علم‌اش اوريجينال باشد.
 

خلاصه درس چهارم:

1- پيامبر در معرفي امير مؤمنان سه نكته را بيان مي‌فرمايند. نكته‌ي اول، دسته‌اي از كمالات اخلاقي و كمالات فردي ايشان است. كمالات اخلاقي مانند فَهُوَالَّذي يَهدي إِلَي الْحَقِّ وَيَعْمَلُ بِهِ،  وَيُزْهِقُ الْباطِلَ وَيَنْهي عَنْهُ، و كمالات فردي مانند أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ  لَمْ يَسْبِقْهُ إِلَي الْايمانِ بي أَحَدٌ ،  وَالَّذي فَدي رَسُولَ‏ اللّهِ بِنَفْسِهِ،  وَالَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ   . أَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أَوَّلُ مَنْ عَبَدَاللّهَ مَعي (حدود 200 صفت را در اين خطبه برمي‌شمارند) .
2- نكته‌ي دوم، اشاره به علم ايشان است. علم را در سه دسته ارائه مي‌دهند، اول علمِ به هر چيز مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُ‏اللَّهُ فِي،  وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ في إِمامِ الْمُتَّقينَ،  وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً،  وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبينُ  الَّذي ذَكَرَهُ اللَّهُ في سُورَةِ يس: {وَ كُلَّ شَي‏ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ}  ؛ دوم علم به حلال و حرام (تمام شريعت) مَعاشِرَالنّاسِ، وَ كُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهِ وَكُلُّ حَرامٍ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ  .  إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَمَرَني وَنَهاني،  وَقَدْ أَمَرْتُ عَلِيّاً وَنَهَيْتُهُ بِأَمْرِهِ.  فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَالنَّهُي لَدَيْهِ   ؛ سوم علم به قرآن، تفسير، شأن نزول و تأويل آن مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ  وَ افْهَمُوا آياتِهِ  وَانْظُرُوا إِلي مُحْكَماتِهِ  وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ،  فَوَاللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ  إِلاَّ الَّذي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلي وَشائلٌ بِعَضُدِهِ وَ رافِعُهُ بِيَدَي  وَ مُعْلِمُكُمْ .
3- نكته‌ي سوم اشاره به قدرت ايشان است. اشاره به اين‌كه ايشان امام متقين است را مي‌توان در اين دسته قرار داد. البته پيامبر زياد روي اين دسته سوم كار نكردند زيرا مرد كشش كافي براي درك آن را نداشتند.
4- علم و قدرت اميرمؤمنان و ائمه‌ي اطهار علیهم السلام از سنخ علوم وهبي هستند نه اكتسابي. در علوم وهبي، علم ند و همراه با قدرت است.
 

این مقاله برای شما مفید بود؟

Related Articles

Leave A Comment?

یک × یک =