به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
اتمام حجت امیرالمؤمنین علیهالسّلام با غدیر – قست دوم
16. در ميدان جنگ جمل در بصره، اميرالمؤمنين عليهالسلام به طلحه فرمود: تو را به خدا قسم مىدهم، آيا از پيامبر صلىاللهعليهوآله شنيدى كه مىفرمود: ‘من كنت مولاه فعلى مولاه’. گفت: آرى. فرمود: پس چرا به جنگ من آمدهاى؟ گفت: ‘در خاطرم نبود و فراموش كرده بودم’! لازم به يادآورى است طلحه پس از اينكه غدير را به ياد آورد باز هم به جنگ ادامه داد تا كشته شد. [ الغدير: جلد 1 صفحهی 186. ]
17. هنگامى كه اميرالمؤمنين عليهالسلام در كوفه براى جنگ صفين آمادهمى شد ضمن خطابهاى چنين فرمود: اى مهاجران و انصار! آيا بر شما واجب نيست مرا يارى كنيد؟ آيا امر من بر شما واجب نيست؟… آيا سخن پيامبر صلىاللهعليهوآله را نشنيديد كه در روز غدير دربارهى ولايت و صاحب اختيارى من مىفرمود؟ [بحارالانوار: جلد 32 صفحهی 388. ]
18. معاويه در جنگ صفين طى نامهاى به اميرالمؤمنين عليهالسلام چنين نوشت: ‘به من خبر رسيده كه وقتى با اهل سر و خواص شيعيانت در خلوت مىنشينيد… ادعا مىكنى كه… خداوند اطاعت تو را بر مؤمنان واجب كرده و در كتاب و سنتش به ولايت تو امر كرده… او هم امتش را در غدير خم جمع كرده و آنچه دربارهى تو از جانب خداوند مأمور شده ابلاغ نموده و دستور داده حاضران به غايبان برسانند، و به مردم خبر داده كه تو بر مردم صاحب اختيارتر از آنان هستى…’. [ كتاب سليم: حديث 25. ]
19. اميرالمؤمنين عليهالسلام در ميدان جنگ صفين براى لشكر خود- در حالى كه فرستادگان معاويه هم حاضر بودند- خطابه اى ايراد كردند و ضمن آن فرمودند: شما را قسم مىدهم درباره ى قول خداوند‘يا ايها الذين آمنوا اطيعواالله…’… كه پيامبر صلىاللهعليهوآله مرا در غدير خم منصوب كرد و فرمود: ‘اى مردم! خداوند صاحب اختيار من، و من صاحب اختيار مؤمنانم و اختيارم بر مؤمنان از خودشان بيشتر است، بدانيد كه ‘من كنت مولاه فعلى مولاه…’. دوازده نفر از بدريين برخاستند و به حضور خود در ماجراى غدير شهادت دادند و چهار نفر برخاستند و تفصيل واقعه را براى مردم گفتند. [ كتاب سليم: حديث 25. ]
20. معاويه در نامهاى به اميرالمؤمنين عليهالسلام فضايلى براى خود ذكر كرد و به آنها افتخار كرد. حضرت فرمود: آيا پسر هند جگر خوار بر من فخر مىفروشد؟! سپس نامهاى در پاسخ او نوشتند و فضايل خود را به صورت اشعارى برايش فرستادند كه يك بيت آن چنين است:
• و أوجب لي ولايته عليكم
• رسول الله يوم غدير خم
يعنى: پيامبر صلىاللهعليهوآله در روز غدير خم ولايت خود بر شما را براى من هم نسبت به شما واجب كرد. [ بحارالانوار: جلد 38 صفحهی 238 ح 39. ]
21. در روز جنگ صفين مردى از لشكر معاويه قرآن به دست به ميدان مبارزه آمد در حالى كه اين آيه را تلاوت مىكرد: ‘عم يتسائلون عن النبا العظيم…’. حضرت شخصاً به جنگ او رفتند و ابتدا پرسيدند: آيا نبأ عظيم را كه مردم بر سر آن اختلاف دارند مىشناسى؟ آن مرد گفت: نه!! فرمود: ‘به خدا قسم منم نبأ عظيم كه بر سر آن اختلاف دارند. بر سر ولايت من نزاع داريد… در روز غدير دانستيد و روز قيامت خواهيد دانست كه چه كرديد’؟ [ مناقب ابن شهر آشوب: جلد 3 صفحهی 80. ]
22. در زمان خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين عليهالسلام، يكسال روز عيد غدير مقارن جمعه بود. حضرت خطبههاى نماز جمعه را به مسئلهى غدير اختصاص دادند و از جمله فرمودند: ‘… خداوند در روز غدير آنچه بيانگر اراده اش دربارهى انتخاب شدگانش بود بر پيامبرش فرستاد و به او دستور ابلاغش را داد… خداوند دينش را كامل نمود و چشم پيامبرش و مؤمنان و تابعان را روشن ساخت’. پس از خطبهها و نماز جمعه، حضرت به اتفاق اصحابشان به منزل امام مجتبى عليهالسلام كه جشنى در آن برپا كرده بود رفتند و پذيرايى مفصلى انجام شد.[ بحارالانوار: جلد 94 صفحهی 114 و 115. ]
23. در زمان خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين عليهالسلام به دستور آن حضرت مجلس بزرگى در ميدان بزرگ كوفه كه مقابل مسجد كوفه و دار الامارة بود تشكيل شد و حضرت منبر رفتند در حالى كه جمعيت عظيمى جمع شده بودند و اصحاب پيامبر صلىاللهعليهوآله نيز حضور داشتند. حضرت از فراز منبر قسم دادند كه هر كس در غدير حاضر بوده برخيزد و به آنچه ديده شهادت دهد. پس از درخواست حضرت عدهاى حدود سى نفر از ميان جمعيت برخاستند و به آنچه در غدير ديده بودند شهادت دادند، ولى هشت نفر از حاضران غدير عمداً براى شهادت برنخاستند. حضرت از آنان علت را پرسيد. آنان عذر آوردند كه فراموش كردهايم!!! حضرت فرمود: ‘اگر در اين عذرتان دروغ مىگوييد و عمداً براى شهادت قيام نمىكنيد، هر كدام از شما به بلايى مبتلا شويد’ و حضرت براى هر يك بلاى خاصى را ذكر كردند. همهى اين هشت نفر به آنچه حضرت فرموده بود مبتلا شدند به طورى اين ابتلا آشكار بود و بين مردم به همان علامت شناخته مىشدند كه نفرين شدهى علىبنابىطالب عليهالسلام نام گرفته بودند. [ بحارالانوار: جلد 31 صفحهی 447، جلد 37 صفحهی 199. عوالم: جلد 3:15 صفحهی 89 و 490. الغدير: جلد 1 صفحهی 93. ]
24. در ماههاى آخر عمر اميرالمؤمنين عليهالسلام پس از جنگ نهروان، حضرت نوشتهاى مفصل كه در حد يك جزوه بود املا كردند و نويسندهى حضرت آن را نوشت و قرار شد روزهاى جمعه با حضور ده نفر از اصحاب خاصش متن اين جزوه براى مردم خوانده شود. از فرازهاى اين نوشته چنين است: ‘دليل من بر ولايت اين است كه صاحب اختيار مردم فقط من هستم نه قريش… چرا كه پيامبر صلىاللهعليهوآله ولايت اين امت را داشت و من بعد از او اختيارات او را دارم… طبق گفتهى آن حضرت در غديرخم كه فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه’ [ بحارالانوار: جلد 30 صفحهی 14. ]
25. اميرالمؤمنين عليهالسلام در بيان امتيازات خاص خود كه به احدى جز او داده نشده فرمودند: خداوند با ولايت من دين اين امت را كامل نمود و نعمتها را بر آنان تمام كرد… هنگامى كه در يوم الولاية “روز غدير” به پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: يا محمد، به مردم خبر ده كه ‘اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا’. [ بحارالانوار: جلد 39 صفحهی 336 ح 5. ]
26. آن حضرت در بيان حديث ‘أمر ما اهلبيت بر مردم سنگين است و جز انبياى مرسل و ملائكهى مقرب و مؤمنى كه خدا قلب او را امتحان كرده تحمل آن را ندارد’، فرمود:… پيامبر ما صلىاللهعليهوآله در روز غدير خم دست مرا گرفت و فرمود: ‘من كنت مولاه فعلى مولاه’، آيا مؤمنان آن را پذيرفتند، به جز كسانى كه خداوند آنان را از لغزش و گمراهى حفظ كرد؟ [ بحار الانوار: جلد 37 صفحهی 234. ]
27. از اميرالمؤمنين عليهالسلام خواستند بالاترين منقبت خود را از پيامبر صلىاللَّهعليهوآله بفرمايد. حضرت فرمود: ‘منصوب كردن آن حضرت مرا در غديرخم كه به امر خداى تبارك و تعالى ولايت را از جانب او برايم اقامه نمود…’. [ كتاب سليم: حديث 60. ]
28. روزى اميرالمؤمنين عليهالسلام با امام حسين عليهالسلام مفاخره مىكردند و فضايل خود را براى يكديگر بيان مىنمودند تا يادگارى براى ما باشد. از جمله اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: منم آن كسى كه خدا در حق من فرموده: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ الْاِسْلامَ ديناً،… من نبأ عظيمى هستم كه خداوند در روز غدير خم دين را به من كامل نمود. منم آنكه پيامبر صلىاللَّهعليهوآله درباره ام فرمود: ‘مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ’. [ فضائل شاذان: صفحهی 84. ]
29. مردى از اميرالمؤمنين عليهالسلام خواست كه ايمان را در حد كاملى برايش بيان كند كه نياز به سؤال از ديگرى نباشد. حضرت مطالبى فرمودند و از جمله اين بود كه كمترين باعث گمراهى نشناختن حجت خداست. آن مرد از حضرت خواست تا حجج الهى را به او معرفى كند. حضرت فرمود: كسى كه پيامبر صلىاللَّهعليهوآله او را در غدير خم منصوب كرد و خبر داد كه نسبت به آنان از خودشان صاحب اختيارتر است. [ كتاب سليم: حديث 8. ]
30. روزى اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: من هفتاد فضيلت دارم كه احدى از اصحاب پيامبر صلىاللَّهعليهوآله در آنها با من شراكت ندارد. سپس پنجاه و يكمين مورد آن را چنين بيان كرد: پيامبر صلىاللَّهعليهوآله در روز غدير خم مرا براى همه ى مردم منصوب نمود و فرمود: ‘مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ’. پس ظالمان دور از رحمت الهى باشند و عذاب خدا بر آنان باد. [ بحارالانوار: جلد 31 صفحهی 443. ]
31. اميرالمؤمنين عليهالسلام دربارهى اينكه پس از بيعت غدير هر كوتاهى از سوى مردم بر عهده خودشان است، فرمود: پيامبر صلىاللَّهعليهوآله به من وصيت كرد و فرمود: يا على، اگر گروهى يافتى كه با دشمنانت بجنگى حق خود را طلب كن، وگرنه در خانهات بنشين چرا كه من پيمان تو را در روز غدير خم گرفتهام كه تو وصى من و خليفهى من و صاحب اختيار مردم نسبت به آنان هستى. [ اثبات الهداة: جلد 2 صفحهی 111 ح 465. ]
32. روزى اميرالمؤمنين عليهالسلام نگاهى به مردم كرد و فرمود: ‘شما خود ديديد كه پيامبر صلىاللَّهعليهوآله در روز غدير خم چگونه بپا ايستاد و مرا كنار خود بپا داشت و دست مرا بلند كرد و مرا معرفى فرمود’. [ بحارالانوار: جلد 38 صفحهی 240. ]
اتمام حجت حضرت زهرا سلاماللهعلیها با غدير در مقالهی بعدی آمده است.
Leave A Comment?