به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
درس هفتم: امیرالمومنین علیه السلام، شبیه ترین به پیامبر صلی الله علیه واله
مَعاشِرَ النَّاسِ، لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَ لاتَنْفِرُوا مِنْهُ، وَ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ، فَهُوَ الَّذى يَهدي اِلَى الْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِهِ، وَ يُزْهِقُ الْباطِلَ وَ يَنْهى عَنْهُ، وَ لاتَأخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ.
لزوم گمراه نشدن از راه امیر المومنین علیه السلام
سه جملهي اول دربرگيرندهي مطالب بلند و عمیقي است. لاتَضِلُّوا عَنْهُ یعنی از او، اميرالمؤمنين علیه السلام، دور نشويد كه دوري از او حاصلش گمراهي است.
در عربي وقتی میگویند ذَهَبَ اِلَیه یعنی بهسوي او رفت. وقتی ذَهَبَ عَنه میگویند یعنی از او دور شد. اگر فعلي به عَنْ که از حروف جار است متعدی بشود معناش ميشود تعدي، تجاوز و دوری. ضَلَّ عَنْه یعنی بهخاطر آنكه از او دور شد به گمراهي افتاد. لغت جالبي است ضَلَّ كه تؤامان به معنای گمراهشدن و دورشدن است. وقتي پيامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند لاتَضِلُّوا عَنْهُ یعنی حضرت علی علیه السلام كانون هدایت و محور راهنمایی است و اگر از او برگردید گمراه میشوید. این نکتهی بسیار مهمی است. لاتَنْفِرُوا مِنْهُ یعنی از علی علیه السلام دور نشوید. نفرت و نَفَرَ به معناي كوچكردن است.
وَ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ یعنی از زیر چتر ولایت و سرپرستی او خارج نشويد و بيرون نرويد. دربارهي اوصیاي پیغمبر صلی الله علیه و آله، یعنی حضرت اميرالمؤمنين و ائمهي معصومين علیه السلام، و نسبت ايشان با رسولاللّه صلی الله علیه و آله عبارتها و لغات و صفات مختلفی به کار برده شده است که پنج تا از آنها مجموعاً مکمل یکدیگر هستند و روشنتر و دربرگيرندهتر به نظر ميرسند؛ امام و امامت، وصی و وصایت، خلیفه و خلافت، ولی و ولایت و وارث و وراثت. این واژهها معنای جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله را بهتمامي دربرمیگیرند و حضرت رسول صلی الله علیه و آله در موارد مختلف از این پنج واژه استفاده کردهاند. عبارات ديگري هم هست كه بيانكنندهي نسبت اميرالمؤمنين علیه السلام با پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله باشد؛ مانند مؤاخات.
اما ولايت به انضمام آن چهار واژهي ديگر جامعتر از ديگر لغتها هستند و معنای جانشینی و خلافت حضرت علی علیه السلام را در ابعاد مختلف شخصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بيان ميكنند. پيشتر گفتهايم که ولایت به معنای دوستی همراه با سرپرستی است و فيالواقع آنچه از ولي و ولايت مراد ميكنيم همان سرپرستي است كه البته با دوستي همراه ميشود. در عبارت وَ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ پيامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند که از زیر بار ولايت و اَوليبتصرف بودنِ علي علیه السلام شانه خالي نكنيد و از حريم سرپرستیاش بيرون نرويد و از سايه و سرپناه اوليالامرياش خارج نشويد.
در عربي وقتی میگویند ذَهَبَ اِلَیه یعنی بهسوي او رفت. وقتی ذَهَبَ عَنه میگویند یعنی از او دور شد. اگر فعلي به عَنْ که از حروف جار است متعدی بشود معناش ميشود تعدي، تجاوز و دوری. ضَلَّ عَنْه یعنی بهخاطر آنكه از او دور شد به گمراهي افتاد. لغت جالبي است ضَلَّ كه تؤامان به معنای گمراهشدن و دورشدن است. وقتي پيامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند لاتَضِلُّوا عَنْهُ یعنی حضرت علی علیه السلام كانون هدایت و محور راهنمایی است و اگر از او برگردید گمراه میشوید. این نکتهی بسیار مهمی است. لاتَنْفِرُوا مِنْهُ یعنی از علی علیه السلام دور نشوید. نفرت و نَفَرَ به معناي كوچكردن است.
وَ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ یعنی از زیر چتر ولایت و سرپرستی او خارج نشويد و بيرون نرويد. دربارهي اوصیاي پیغمبر صلی الله علیه و آله، یعنی حضرت اميرالمؤمنين و ائمهي معصومين علیه السلام، و نسبت ايشان با رسولاللّه صلی الله علیه و آله عبارتها و لغات و صفات مختلفی به کار برده شده است که پنج تا از آنها مجموعاً مکمل یکدیگر هستند و روشنتر و دربرگيرندهتر به نظر ميرسند؛ امام و امامت، وصی و وصایت، خلیفه و خلافت، ولی و ولایت و وارث و وراثت. این واژهها معنای جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله را بهتمامي دربرمیگیرند و حضرت رسول صلی الله علیه و آله در موارد مختلف از این پنج واژه استفاده کردهاند. عبارات ديگري هم هست كه بيانكنندهي نسبت اميرالمؤمنين علیه السلام با پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله باشد؛ مانند مؤاخات.
اما ولايت به انضمام آن چهار واژهي ديگر جامعتر از ديگر لغتها هستند و معنای جانشینی و خلافت حضرت علی علیه السلام را در ابعاد مختلف شخصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بيان ميكنند. پيشتر گفتهايم که ولایت به معنای دوستی همراه با سرپرستی است و فيالواقع آنچه از ولي و ولايت مراد ميكنيم همان سرپرستي است كه البته با دوستي همراه ميشود. در عبارت وَ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ پيامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند که از زیر بار ولايت و اَوليبتصرف بودنِ علي علیه السلام شانه خالي نكنيد و از حريم سرپرستیاش بيرون نرويد و از سايه و سرپناه اوليالامرياش خارج نشويد.
اخلاق برجسته امیرالمومنین علیه السلام
قبلتر به چگونگي و معناي شبیهسازی در امامت اشاره كرده بوديم. امام مُماثل پیغمبر صلی الله علیه و آله است و در سه حوزه همشكل و تابع و همرنگ ايشان است؛ قدرت، علم و اخلاق. در این بخش از خطبهي غدير و بخشهايي كه از پي ميآيند پيامبر صلی الله علیه و آله مواردي از اخلاق برجستهي حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را برمیشمارند. مثلاً اينكه فَهُوَ الَّذي يَهدي اِلَي الْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِهِ. از خصوصیات رجال الهی، اعم از پیامبر و امام، يكي این است که ايشان در تمامی تکالیف با بندگان و رعايا مشترکاند. برخلاف پادشاهان كه بسیاری از آنچه را كه رعيت موظف به انجاماش هستند به جا نميآورند و به آنها مكلف نيستند پیامبران، حتا اشرف مخلوقات که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هستند، در تمام جزئيات احكام با رعيت مشتركاند. در نظريهها و دستورالعملهاي دینی امامان و پيامبران از مردم جدا نشدهاند و با آنها مشترك هستند منتها تفاوتشان اين است كه برخلاف مردم معمولی که اعتقادات را تا حدی دارند و در عمل لنگ میزنند امامان در اعتقادات، تئوریها و در عمل سرآمد هستند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام را بهعنوان جانشین خود معرفی میکنند روي اين دو مورد بسيار تأكيد ميكنند.
فيالواقع میخواهند هم عمل حضرت علي علیه السلام و هم اعتقاد ایشان را برای مردم بازگو بكنند.
لذا میفرمایند فَهُوَ الَّذي يَهدي اِلَي الْحَقِّ. او هدايتگر بهسوي است. مردم را به حق دعوت میکند و به حق اعتقاد دارد.
وَ یَعْمَلُ بِه. خودش هم به حق عمل میکند. یعنی هم به مردم میگوید حقپذیر باشید و بهسوی حق حرکت بکنید و راه حق را نشانشان ميدهد و هم خودش در رفتار و سلوكاش به حق و در قضاوت برای حق عمل میکند. از نكات مهم در زيارت آلياسين يكي هم آن است که ملاکها و مصاديق حق را بيان ميكند؛ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ حُجَّةُاللَّهِ، اَنْتُمُ الْاَوَّلُ وَ الْآخِرُ، وَ اَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ، لَا رَيْبَ فِيهَا يَوْمَ لايَنْفَعُ نَفْساً اِيمانُها لَمْتَكُنْ آمَنَتْ مِنْقَبْلُ اَوْ كَسَبَتْ فِي اِيمانِها خَيْراً، وَ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَ اَنَّ نَاكِراً وَ نَكِيراً حَقٌّ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ، وَ اَنَّ الصِّرَاطَ حَقٌّ، وَ الْمِرْصَادَ حَقٌّ، وَ الْمِيزَانَ حَقٌّ، وَ الْحَشْرَ حَقٌّ، وَ الْحِسَابَ حَقٌّ، وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ، وَ الْوَعْدَ وَ الْوَعِيدَ بِهِمَا حَق. واژهی حق اينجا بسیار تکرار میشود. طبق آنچه كه شیعه اعتقاد دارد براي سنجش اعتقادات بايد آنها را مقابل امام كه حق مطلق است گذاشت و آنجا صحت و سقم و ميزان درستيشان را متوجه شد و متوجه شد كه شخص بهراستي به چهچيز معتقد است. مثل آن است كه برای آزمایش میزان زلال بودن یک کاسهی آب بايد آن را به دریا عرضه كرد و با زلالي آب دريا مقايسهاش كرد. امروزه آزمایشگاهها این کار را انجام میدهند.
آزمایشگاه محل نشاندادن بهرهي هرچيز از حق است؛ یک نخِ حق، یک فرشِ حق و یا یک شیرینیِ حق. با انجام آزمایش آنچه حق است و خالص است مشخص میشود. مثلاً نشان میدهند که این قطرهی آب با آب دریا همسنخ هست يا نيست. معنای نشاندادن و محكزدن اعتقادات در مقام عرضه بر امام زمان علیه السلام همين است كه ما میخواهیم بگويیم حقِّ کامل وجود مقدس امام عصر علیه السلام است و این اعترافها و عرضهي اعتقادات در زیارت آلیاسین بيانگر آن است كه يك فرد شیعه قطرهای است از درياي حق و خود را در تمام شئون به دریای حق، ملاک حق، حق اصلی و سنگ محك حق عرضه میکند و با آن میسنجد.
این نکتهی بسیار مهمی است. فَالْحَقُّ ما رَضیتُموه. آنچیز که شما بدان راضی هستید حق است و چيزي که شما از آن ناراضی باشيد باطل است.
این مسأله به آنخاطر است که خداوند متعال به حکمتِ لَمْیَضِل و لایَضالِ خويش حق مطلق را، دریای حق را و آنچه را که با باطل آمیخته نیست و گوهرش مطلقاً حق و دروناش کاملاً حق است، در وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمهي معصومين علیه السلام قرار داده است و ما از این حق بیپایان و درنياميخته با باطل فيض ميبريم و خودمان را به آن عرضه میکنیم و اعمال و اعتقاداتمان را با آن محک میزنیم.
براي همين است كه میگويیم فَهُوَ الَّذي يَهدي اِلَي الْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِهِ. يعني علي علیه السلام هم مردم را به حق دعوت ميكند و هدایت به حق میکند و هم به حق عمل میکند. گفتار و کردارش یکی است و اعتقادش هم اعتقاد به حق است.
وَ يُزْهِقُ الْباطِلَ وَ يَنْهي عَنْهُ. امیرالمؤمنین علیه السلام باطل را از بین میبرد و از آن نهی میکند. ايشان عملاً و قولاً باطل را ازهاق میکند.
اما در مقابل ازهاق باطل چهچیز است؟ احقاق حق! حضرت علي علیه السلام باطل را از معرکه خارج میکند و از بین میبرد و احقاق حق میکند.
اکثر مواقع مانع اصلی و عمده در مسیر عملکردن به حق ملامت و سرزنش از طرف مردم است و معمولاً بسیاری از اشخاص به همین دلیل است که دست از صدق و حق برمیدارند. در معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است كه وَ لاتَاْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لائِم. در صراط خداوند و راه حق ملامت سرزنشكنندگان و نكوهش ملامتگران تأثيري در امیرالمؤمنین علیه السلام ندارد. لاتَاْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لائِم از ملاکهایی است كه علاوه بر خطبهي غدير هم در کتابهای اهل تسنن و هم در کتابهای شیعه رواياتي برايش آمده است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام را بهعنوان جانشین خود معرفی میکنند روي اين دو مورد بسيار تأكيد ميكنند.
فيالواقع میخواهند هم عمل حضرت علي علیه السلام و هم اعتقاد ایشان را برای مردم بازگو بكنند.
لذا میفرمایند فَهُوَ الَّذي يَهدي اِلَي الْحَقِّ. او هدايتگر بهسوي است. مردم را به حق دعوت میکند و به حق اعتقاد دارد.
وَ یَعْمَلُ بِه. خودش هم به حق عمل میکند. یعنی هم به مردم میگوید حقپذیر باشید و بهسوی حق حرکت بکنید و راه حق را نشانشان ميدهد و هم خودش در رفتار و سلوكاش به حق و در قضاوت برای حق عمل میکند. از نكات مهم در زيارت آلياسين يكي هم آن است که ملاکها و مصاديق حق را بيان ميكند؛ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ حُجَّةُاللَّهِ، اَنْتُمُ الْاَوَّلُ وَ الْآخِرُ، وَ اَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ، لَا رَيْبَ فِيهَا يَوْمَ لايَنْفَعُ نَفْساً اِيمانُها لَمْتَكُنْ آمَنَتْ مِنْقَبْلُ اَوْ كَسَبَتْ فِي اِيمانِها خَيْراً، وَ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَ اَنَّ نَاكِراً وَ نَكِيراً حَقٌّ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ، وَ اَنَّ الصِّرَاطَ حَقٌّ، وَ الْمِرْصَادَ حَقٌّ، وَ الْمِيزَانَ حَقٌّ، وَ الْحَشْرَ حَقٌّ، وَ الْحِسَابَ حَقٌّ، وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ، وَ الْوَعْدَ وَ الْوَعِيدَ بِهِمَا حَق. واژهی حق اينجا بسیار تکرار میشود. طبق آنچه كه شیعه اعتقاد دارد براي سنجش اعتقادات بايد آنها را مقابل امام كه حق مطلق است گذاشت و آنجا صحت و سقم و ميزان درستيشان را متوجه شد و متوجه شد كه شخص بهراستي به چهچيز معتقد است. مثل آن است كه برای آزمایش میزان زلال بودن یک کاسهی آب بايد آن را به دریا عرضه كرد و با زلالي آب دريا مقايسهاش كرد. امروزه آزمایشگاهها این کار را انجام میدهند.
آزمایشگاه محل نشاندادن بهرهي هرچيز از حق است؛ یک نخِ حق، یک فرشِ حق و یا یک شیرینیِ حق. با انجام آزمایش آنچه حق است و خالص است مشخص میشود. مثلاً نشان میدهند که این قطرهی آب با آب دریا همسنخ هست يا نيست. معنای نشاندادن و محكزدن اعتقادات در مقام عرضه بر امام زمان علیه السلام همين است كه ما میخواهیم بگويیم حقِّ کامل وجود مقدس امام عصر علیه السلام است و این اعترافها و عرضهي اعتقادات در زیارت آلیاسین بيانگر آن است كه يك فرد شیعه قطرهای است از درياي حق و خود را در تمام شئون به دریای حق، ملاک حق، حق اصلی و سنگ محك حق عرضه میکند و با آن میسنجد.
این نکتهی بسیار مهمی است. فَالْحَقُّ ما رَضیتُموه. آنچیز که شما بدان راضی هستید حق است و چيزي که شما از آن ناراضی باشيد باطل است.
این مسأله به آنخاطر است که خداوند متعال به حکمتِ لَمْیَضِل و لایَضالِ خويش حق مطلق را، دریای حق را و آنچه را که با باطل آمیخته نیست و گوهرش مطلقاً حق و دروناش کاملاً حق است، در وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمهي معصومين علیه السلام قرار داده است و ما از این حق بیپایان و درنياميخته با باطل فيض ميبريم و خودمان را به آن عرضه میکنیم و اعمال و اعتقاداتمان را با آن محک میزنیم.
براي همين است كه میگويیم فَهُوَ الَّذي يَهدي اِلَي الْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِهِ. يعني علي علیه السلام هم مردم را به حق دعوت ميكند و هدایت به حق میکند و هم به حق عمل میکند. گفتار و کردارش یکی است و اعتقادش هم اعتقاد به حق است.
وَ يُزْهِقُ الْباطِلَ وَ يَنْهي عَنْهُ. امیرالمؤمنین علیه السلام باطل را از بین میبرد و از آن نهی میکند. ايشان عملاً و قولاً باطل را ازهاق میکند.
اما در مقابل ازهاق باطل چهچیز است؟ احقاق حق! حضرت علي علیه السلام باطل را از معرکه خارج میکند و از بین میبرد و احقاق حق میکند.
اکثر مواقع مانع اصلی و عمده در مسیر عملکردن به حق ملامت و سرزنش از طرف مردم است و معمولاً بسیاری از اشخاص به همین دلیل است که دست از صدق و حق برمیدارند. در معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است كه وَ لاتَاْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لائِم. در صراط خداوند و راه حق ملامت سرزنشكنندگان و نكوهش ملامتگران تأثيري در امیرالمؤمنین علیه السلام ندارد. لاتَاْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لائِم از ملاکهایی است كه علاوه بر خطبهي غدير هم در کتابهای اهل تسنن و هم در کتابهای شیعه رواياتي برايش آمده است.
امیر المومنین علیه السلام اولین مومن به پیامبر صلی الله علیه واله
اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ (لَمْيَسْبِقْهُ اِلَى الْايمانِ بى أَحَدٌ)، وَ الَّذى فَدى رَسُولَاللّهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذى كانَ مَعَ رَسُولِاللّهِ وَ لا اَحَدَ يَعْبُدُ اللّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ.
(اَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ اَوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللّهَ مَعى. اَمَرْتُهُ عَنِ اللّهِ اَنْ يَنامَ فى مَضْجَعى، فَفَعَلَ فادِياً لى بِنَفْسِهِ).مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْفَضَّلَهُ اللّهُ، وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْنَصَبَهُ اللّهُ.
نکتهي بعد كه پيامبر صلی الله علیه و آله دربارهي اخلاق و فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام بهعنوان امام و الگوي كامل و مطلق بيان ميكنند ايمان ايشان است. وقتی حضرت رسول صلی الله علیه و آله مردم را به پيروي از اميرالمؤمنين علیه السلام دعوت میکنند و خلافتشان را ابلاغ ميكنند طبعاً بايد آنچه از شخصيت ايشان معرفي ميكنند نظير هماني باشد كه خودشان هستند و اين الگو كه از شخصيت خودشان شبيهسازي ميكنند و ارائه ميدهند بايد از تمام جهات و ابعاد با خودشان يكسان باشد. چونين شخصيت نمونهاي حتا از نظر زمان هم نبايد تأخیر در تأیید پیغمبر صلی الله علیه و آله و رسالت ايشان داشته باشد؛ اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِه. يعني حضرت علي علیه السلام اولین کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورده است.
آنکس که جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله است نباید در ايمان به بعثت و تأييد نبوت پیغمبر تأخير داشته باشد. نبايد زماني و تاريخي باشد ميان رسالت پيامبر صلی الله علیه و آله و ايمانآوردن خليفه و جانشين پيامبر صلی الله علیه و آله به ايشان. یعنی بایستي همراه با دعوی پیغمبر صلی الله علیه و آله به پيامبري كسي كه جانشين ايشان است هم ایمان آورده باشد. اَوَّلُ مَنْ آمَن نه يعني اينكه مثلاً من روز شنبه پیغمبر شدم و تا روز جمعه هیچکس به من ایمان نیاورد و روز جمعه و آنهم با تأخیر اولین کسی که به من ایمان آورد علي علیه السلام بود. لَمْيَسْبِقْهُ اِلَي الْايمانِ بي اَحَدٌ. در ایمانآوردن به پيامبر صلی الله علیه و آله کسی از حضرت علی علیه السلام سبقت و پيشي نگرفته است . به عبارت ديگر ايمانآوردن تمام کسانی که به پيامبر صلی الله علیه و آله ایمان داشتهاند بعد از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بوده است و قبلتر و زودتر از ایشان كسي ایمان نیاورده است. درضمن همهي آنها ایمانآوردنشان تاریخي و زماني داشته است اما ایمانآوردن امیرالمؤمنین علیه السلام بيتاريخ بوده است چرا كه لَمْيَسْبِقْهُ اِلَي الْايمانِ بي اَحَدٌ. این نکته را بسیاری از مسلمانها و حتّا برخی از علما نمیدانند و به آن بيتوجه بودهاند و از برکتخطابهي غدیر است كه چونين مسألهاي مشخصاً معلوممان ميشود. اولینبار سيوهفت سال پيش این موضوع را من از [مرحوم] آقای [علامهي] عسكری شنیدم و قبل از آن چُنينچيزي را جايي و از كسي نشنیده بودم. ايشان ميگفت معنای اينكه حضرت علي علیه السلام اولین مؤمن به پيامبر صلی الله علیه و آله هستند آن است که کسی قبلتر از ایشان ایمان نیاورده بود و ایشان از اول که با پیغمبر صلی الله علیه و آله بودند ایمان آوردند.
سباق یعنی کسانیکه جلوتر از همه ایمان آوردهاند. در تفاسير رواييِ قرآن دربارهی امیرالمؤمنین علیه السلام و دو نفر دیگر که یکی از آنها مؤمن آلفرعون و ديگري مؤمن آليس هستند آمده است که این سه هرگز شرک نورزیدند. افضل آنها امیرالمؤمنین علیه السلام است.
چنانكه از پيامبر صلی الله علیه و آله روايت شده است كه الصديقون ثلاثة؛ حبيب النجار، مؤمن آليس، الذي يقول اتَّبِعُوا الْمُرْسَلين، اتَّبِعُوا مَنْ لايَسْئَلُكُمْ اَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدون، و حزقيل، مؤمن آلفرعون، و علي ابن ابيطالب، و هو اَفضَلهم . و ثعلبي كه در تفسيرش آورده است سباق الاُمَم ثلاثة، لَمیكفروا باللّه طرفة عين؛ علي ابن ابيطالب و صاحب يس و مؤمن آلفرعون، فهُم الصديقون، و علي اَفضَلهم.
(اَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ اَوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللّهَ مَعى. اَمَرْتُهُ عَنِ اللّهِ اَنْ يَنامَ فى مَضْجَعى، فَفَعَلَ فادِياً لى بِنَفْسِهِ).مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْفَضَّلَهُ اللّهُ، وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْنَصَبَهُ اللّهُ.
نکتهي بعد كه پيامبر صلی الله علیه و آله دربارهي اخلاق و فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام بهعنوان امام و الگوي كامل و مطلق بيان ميكنند ايمان ايشان است. وقتی حضرت رسول صلی الله علیه و آله مردم را به پيروي از اميرالمؤمنين علیه السلام دعوت میکنند و خلافتشان را ابلاغ ميكنند طبعاً بايد آنچه از شخصيت ايشان معرفي ميكنند نظير هماني باشد كه خودشان هستند و اين الگو كه از شخصيت خودشان شبيهسازي ميكنند و ارائه ميدهند بايد از تمام جهات و ابعاد با خودشان يكسان باشد. چونين شخصيت نمونهاي حتا از نظر زمان هم نبايد تأخیر در تأیید پیغمبر صلی الله علیه و آله و رسالت ايشان داشته باشد؛ اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِه. يعني حضرت علي علیه السلام اولین کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورده است.
آنکس که جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله است نباید در ايمان به بعثت و تأييد نبوت پیغمبر تأخير داشته باشد. نبايد زماني و تاريخي باشد ميان رسالت پيامبر صلی الله علیه و آله و ايمانآوردن خليفه و جانشين پيامبر صلی الله علیه و آله به ايشان. یعنی بایستي همراه با دعوی پیغمبر صلی الله علیه و آله به پيامبري كسي كه جانشين ايشان است هم ایمان آورده باشد. اَوَّلُ مَنْ آمَن نه يعني اينكه مثلاً من روز شنبه پیغمبر شدم و تا روز جمعه هیچکس به من ایمان نیاورد و روز جمعه و آنهم با تأخیر اولین کسی که به من ایمان آورد علي علیه السلام بود. لَمْيَسْبِقْهُ اِلَي الْايمانِ بي اَحَدٌ. در ایمانآوردن به پيامبر صلی الله علیه و آله کسی از حضرت علی علیه السلام سبقت و پيشي نگرفته است . به عبارت ديگر ايمانآوردن تمام کسانی که به پيامبر صلی الله علیه و آله ایمان داشتهاند بعد از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بوده است و قبلتر و زودتر از ایشان كسي ایمان نیاورده است. درضمن همهي آنها ایمانآوردنشان تاریخي و زماني داشته است اما ایمانآوردن امیرالمؤمنین علیه السلام بيتاريخ بوده است چرا كه لَمْيَسْبِقْهُ اِلَي الْايمانِ بي اَحَدٌ. این نکته را بسیاری از مسلمانها و حتّا برخی از علما نمیدانند و به آن بيتوجه بودهاند و از برکتخطابهي غدیر است كه چونين مسألهاي مشخصاً معلوممان ميشود. اولینبار سيوهفت سال پيش این موضوع را من از [مرحوم] آقای [علامهي] عسكری شنیدم و قبل از آن چُنينچيزي را جايي و از كسي نشنیده بودم. ايشان ميگفت معنای اينكه حضرت علي علیه السلام اولین مؤمن به پيامبر صلی الله علیه و آله هستند آن است که کسی قبلتر از ایشان ایمان نیاورده بود و ایشان از اول که با پیغمبر صلی الله علیه و آله بودند ایمان آوردند.
سباق یعنی کسانیکه جلوتر از همه ایمان آوردهاند. در تفاسير رواييِ قرآن دربارهی امیرالمؤمنین علیه السلام و دو نفر دیگر که یکی از آنها مؤمن آلفرعون و ديگري مؤمن آليس هستند آمده است که این سه هرگز شرک نورزیدند. افضل آنها امیرالمؤمنین علیه السلام است.
چنانكه از پيامبر صلی الله علیه و آله روايت شده است كه الصديقون ثلاثة؛ حبيب النجار، مؤمن آليس، الذي يقول اتَّبِعُوا الْمُرْسَلين، اتَّبِعُوا مَنْ لايَسْئَلُكُمْ اَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدون، و حزقيل، مؤمن آلفرعون، و علي ابن ابيطالب، و هو اَفضَلهم . و ثعلبي كه در تفسيرش آورده است سباق الاُمَم ثلاثة، لَمیكفروا باللّه طرفة عين؛ علي ابن ابيطالب و صاحب يس و مؤمن آلفرعون، فهُم الصديقون، و علي اَفضَلهم.
امیر المومنین علیه السلام فدایی رسول خدا صلی الله علیه و اله
گفتیم که ويژگيهاي امامت در سه حوزه توضیح داده میشود؛ علم، قدرت و اخلاق. یکی از توصيفاتي که در خطابهي غدير آمده است و قدرت امیرالمؤمنین علیه السلام را بیان میکند این است که وَ الَّذي فَدي رَسُولَاللّهِ بِنَفْسِهِ. آنكس كه قدرت و شجاعت داشته است تا خود را فدای رسولاللّه صلی الله علیه و آله بکند .
پیامبر صلی الله علیه و آله منظور از این عبارت را در دو جملهی دیگر توضیح میدهند؛ وَ الَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ وَ لا اَحَدَ يَعْبُدُ اللّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ. او کسی است که همواره با رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است و غير از علي علیه السلام هیچکس از رجال همراه رسولاللّه عبادت خدا را نميکرده است. از زمانیکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از غار حرا بازگشتند حضرت علی علیه السلام با ایشان نماز ميخواندند و عبادت ميکردند.
از مردان امیرالمؤمنین علیه السلام و زيد، غلام پيغمبر علیه السلام، و از زنان حضرت خدیجه سلام الله علیها بودند که از آنزمان به بعد همراه پیامبر صلی الله علیه و آله نماز خواندند . يکی از مصادیق وَ الَّذي فَدي رَسُولَاللّهِ بِنَفْسِهِ این است که اَمَرْتُهُ عَن اللّهِ اَنْ يَنامَ في مَضْجَعي فَفَعَلَ فادِياً لي بِنَفْسِهِ.
خداوند در لیلةالمبیت، يعني شبي كه پيامبر صلی الله علیه و آله بهسوي مدينه هجرت كردند، به ايشان دستور داد تا به حضرت علی علیه السلام بگویند که بهجای ايشان در بسترشان بخوابد و او هم خوابید و خودش را فدای پيامبر صلی الله علیه و آله کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله منظور از این عبارت را در دو جملهی دیگر توضیح میدهند؛ وَ الَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ وَ لا اَحَدَ يَعْبُدُ اللّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ. او کسی است که همواره با رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است و غير از علي علیه السلام هیچکس از رجال همراه رسولاللّه عبادت خدا را نميکرده است. از زمانیکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از غار حرا بازگشتند حضرت علی علیه السلام با ایشان نماز ميخواندند و عبادت ميکردند.
از مردان امیرالمؤمنین علیه السلام و زيد، غلام پيغمبر علیه السلام، و از زنان حضرت خدیجه سلام الله علیها بودند که از آنزمان به بعد همراه پیامبر صلی الله علیه و آله نماز خواندند . يکی از مصادیق وَ الَّذي فَدي رَسُولَاللّهِ بِنَفْسِهِ این است که اَمَرْتُهُ عَن اللّهِ اَنْ يَنامَ في مَضْجَعي فَفَعَلَ فادِياً لي بِنَفْسِهِ.
خداوند در لیلةالمبیت، يعني شبي كه پيامبر صلی الله علیه و آله بهسوي مدينه هجرت كردند، به ايشان دستور داد تا به حضرت علی علیه السلام بگویند که بهجای ايشان در بسترشان بخوابد و او هم خوابید و خودش را فدای پيامبر صلی الله علیه و آله کرد.
قائده لطف
دربارهی تعیین امام و امامت یک بحث عقلی مطرح است و آن اينكه اگر مثلاً پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله زید را بهعنوان جانشین خود انتخاب بکنند و نمرهی زید از 100، 98 باشد عقل میگوید اگر کسی با نمرهی 99 وجود ميداشت حضرت رسول صلی الله علیه و آله باید آن شخص را انتخاب میکردند. حال اگر ایشان عَمرو را تعيين بكنند که نمرهاش 99 است و شخص دیگری با نمرهی 100 وجود داشته باشد عقل به انتخاب كسي كه نمرهاش 100 است حكم ميكند.
چون پیغمبر صلی الله علیه و آله اشرف مردم و مخلوقات است هم از منظر عقل و هم از نظر قرآن و نقل و حدیث جانشین پیغمبر صلی الله علیه و آله که لاجرم شبیهترین مردم به او است باید بالاترین درجهها را داشته باشد. اينكه ميگوييم خداوند و پيامبر صلی الله علیه و آله بايد كسيكه بالاترين درجه در جامعه را دارد انتخاب بكنند حُكم عقل است. طبعاً اطمینان ذهنی انسان به چونين کسي بیشتر است. بهقول متكلّمين يكي از دلايل لزوم و اثبات پيامبر و جانشين پيامبر قائدهي لطف است. بر خداوند کاری واجب نیست. او لطفش شامل حال موجودات است و متفضِّل و وهاب و ارحمالراحمین است؛ لذا از روی لطفش پیغمبر میفرستد تا مردم دربارهي عبادت و شکر نعمتِ مُنعِم که خدا است در حیرت و سرگردانی نمانند و بتوانند او را عبادت كنند و شکر نعمت انجام بدهند.
هم در کتابهای کلام آمده است و هم از روایات اينچُنين استفاده و استنباط میشود که خداوند متعال بهجهت لطفی که دارد مردم را بیهوده و بیهدف باقی نگذاشت و برای آنها پیغمبر و امام فرستاد.
چون پیغمبر صلی الله علیه و آله اشرف مردم و مخلوقات است هم از منظر عقل و هم از نظر قرآن و نقل و حدیث جانشین پیغمبر صلی الله علیه و آله که لاجرم شبیهترین مردم به او است باید بالاترین درجهها را داشته باشد. اينكه ميگوييم خداوند و پيامبر صلی الله علیه و آله بايد كسيكه بالاترين درجه در جامعه را دارد انتخاب بكنند حُكم عقل است. طبعاً اطمینان ذهنی انسان به چونين کسي بیشتر است. بهقول متكلّمين يكي از دلايل لزوم و اثبات پيامبر و جانشين پيامبر قائدهي لطف است. بر خداوند کاری واجب نیست. او لطفش شامل حال موجودات است و متفضِّل و وهاب و ارحمالراحمین است؛ لذا از روی لطفش پیغمبر میفرستد تا مردم دربارهي عبادت و شکر نعمتِ مُنعِم که خدا است در حیرت و سرگردانی نمانند و بتوانند او را عبادت كنند و شکر نعمت انجام بدهند.
هم در کتابهای کلام آمده است و هم از روایات اينچُنين استفاده و استنباط میشود که خداوند متعال بهجهت لطفی که دارد مردم را بیهوده و بیهدف باقی نگذاشت و برای آنها پیغمبر و امام فرستاد.
امام برترین خلق
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله تذکر میدهند که امام باید بهترين و بافضیلتترین مردم باشد. فَضِّلُوهُ فَقَدْفَضَّلَهُ اللّهُ. علی علیه السلام را برتر بدانید.
البته میشود اينگونه گفت كه فضیلت یا برترياش بدهید اما عبارت فَقَدْفَضَّلَهُ اللّهُ مشخص ميكند كه اینجا برتری از جانب مردم نیست بلکه خداوند متعال اميرالمؤمنين علیه السلام را برتر دانسته است. وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللّهُ. او را بپذیرید که او منصوب خداوند است. یعنی اگر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرمایند او را بپذیرید و قبول بکنید و برتر بدانید بهخاطر این است که خدا او را بالاترین و برترین دانسته و به آن جايگاه نصب كرده است.
خداوند متعال به لطف گستردهي خودش کسی را نصب میکند که بالاترین، برترین و افضل مردم زمانه باشد .
البته میشود اينگونه گفت كه فضیلت یا برترياش بدهید اما عبارت فَقَدْفَضَّلَهُ اللّهُ مشخص ميكند كه اینجا برتری از جانب مردم نیست بلکه خداوند متعال اميرالمؤمنين علیه السلام را برتر دانسته است. وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللّهُ. او را بپذیرید که او منصوب خداوند است. یعنی اگر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرمایند او را بپذیرید و قبول بکنید و برتر بدانید بهخاطر این است که خدا او را بالاترین و برترین دانسته و به آن جايگاه نصب كرده است.
خداوند متعال به لطف گستردهي خودش کسی را نصب میکند که بالاترین، برترین و افضل مردم زمانه باشد .
اشاره به آیات انتخاب امام علیه السلام از طرف خداوند متعال
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ اِمامٌ مِنَ اللّهِ.
بهدرستی که علي علیه السلام از طرف خداوند امام است. در اصطلاح قرآني جعل امام و امامت به جعل الهی است. اینجا به چهار آیه از قرآن کریم اشاره میکنیم. اول، آيهي 124 سورهي بقره؛ وَ إِذْ إِبْتَلىَ إِبْرَاهيمَ رَبُّهُ بِكلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّيَّتي قَالَ لَايَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ.
دوم، آيهي 73 سورهي انبیاء؛ وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيرَْاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَوةِ وَ إِيتَاءَ الزَّكَوةِ وَ كانُواْ لَنَا عابِدِينَ. نكتهي ديگري غیر از جعل الهی در اين آيه هست و آن اينكه امامان علیه السلام از عالم امر هدایت میکنند و فقط در عالم خلق نیستند. امام علیه السلام دستی در عالم ملکوت و دستی در ناسوت دارد و از زیر پردهی عالم که خزائن خداوند است خبر دارد. سوم، آیهی 5 سورهي قصص؛ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلىَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فيِ الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ. اين آيه دربارهی امام زمان علیه السلام و یاران ايشان است. خداوند میفرماید این ما هستیم که پیشوایان را برای مردم قرار میدهیم.
چهارم، آیهی 24 سورهي سجده؛ وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرَُواْ وَ كانُواْ بِاَياتِنَا يُوقِنُونَ. در اين آيه دو ملاك براي امامان علیه السلام برشمرده ميشود كه در خطبهي غدير هم آمده است؛ یکی ملاک یقین و دیگری صبر. در خطابهي غدير پيامبر صلی الله علیه و آله اينچُنين فرمودهاند كه مَعاشِرَ النّاسِ، اُنْذِرُكُمْ اَنّي رَسُولُ اللَّهِ قَدْخَلَتْ مِنْقَبْلِي الرُّسُلُ، اَفَإِنْ مِتُّ اَوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَليَ اَعْقابِكُمْ، وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَليَ عَقِبَيْهِ فَلَنْيَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشّاكِرينَ الصّابِرينَ.
رسول خدا صلی الله علیه و آله ميفرمایند کسانیکه به عقب بازنگردند و ثابتقدم باشند شاکر و صابر هستند. صبر و شکر بهراستي دو صفت برجسته و شاهکارهای اخلاقي در زندگی انسان هستند.
بهدرستی که علي علیه السلام از طرف خداوند امام است. در اصطلاح قرآني جعل امام و امامت به جعل الهی است. اینجا به چهار آیه از قرآن کریم اشاره میکنیم. اول، آيهي 124 سورهي بقره؛ وَ إِذْ إِبْتَلىَ إِبْرَاهيمَ رَبُّهُ بِكلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّيَّتي قَالَ لَايَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ.
دوم، آيهي 73 سورهي انبیاء؛ وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيرَْاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَوةِ وَ إِيتَاءَ الزَّكَوةِ وَ كانُواْ لَنَا عابِدِينَ. نكتهي ديگري غیر از جعل الهی در اين آيه هست و آن اينكه امامان علیه السلام از عالم امر هدایت میکنند و فقط در عالم خلق نیستند. امام علیه السلام دستی در عالم ملکوت و دستی در ناسوت دارد و از زیر پردهی عالم که خزائن خداوند است خبر دارد. سوم، آیهی 5 سورهي قصص؛ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلىَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فيِ الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ. اين آيه دربارهی امام زمان علیه السلام و یاران ايشان است. خداوند میفرماید این ما هستیم که پیشوایان را برای مردم قرار میدهیم.
چهارم، آیهی 24 سورهي سجده؛ وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرَُواْ وَ كانُواْ بِاَياتِنَا يُوقِنُونَ. در اين آيه دو ملاك براي امامان علیه السلام برشمرده ميشود كه در خطبهي غدير هم آمده است؛ یکی ملاک یقین و دیگری صبر. در خطابهي غدير پيامبر صلی الله علیه و آله اينچُنين فرمودهاند كه مَعاشِرَ النّاسِ، اُنْذِرُكُمْ اَنّي رَسُولُ اللَّهِ قَدْخَلَتْ مِنْقَبْلِي الرُّسُلُ، اَفَإِنْ مِتُّ اَوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَليَ اَعْقابِكُمْ، وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَليَ عَقِبَيْهِ فَلَنْيَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشّاكِرينَ الصّابِرينَ.
رسول خدا صلی الله علیه و آله ميفرمایند کسانیکه به عقب بازنگردند و ثابتقدم باشند شاکر و صابر هستند. صبر و شکر بهراستي دو صفت برجسته و شاهکارهای اخلاقي در زندگی انسان هستند.
خلاصه درس هفتم:
1- “مَعاشِرَالنَّاسِ، لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَلاتَنْفِرُوا مِنْهُ، وَلاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ” ؛ سجمله بسيار مهم و عميق در اين مطلب وجود دارد. لاتَضِلُّوا عَنْهُ یعنی علی محور هدایت و راهنمایی است اگر از علی برگردید، گمراه میشوید؛ لاتَنْفِرُوا مِنْهُ یعنی از او (علی عليهالسلام) دور نشوید؛ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ یعنی از زیر چتر ولایت و سرپرستی او دور نشوید.
2- امام و امامت، وصی و وصایت، خلیفه و خلافت، ولیّ و ولایت، وارث و وراثت؛ این لغات معنای جانشینی و خلافت حضرت علی علیه السلام را در ابعاد مختلف شخصیت پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نشان میدهند.
3- امام مُماسل پیغمبر است؛ در سه حوزه تابع و همرنگ پیغمبر است: قدرت، علم و اخلاق. “فَهُوَالَّذي يَهدي إِلَي الْحَقِّ وَيَعْمَلُ بِهِ” در تئوريهای دینی، قوانين براي پيشوايان (ائمه و پیغمبران) و مردم يكسان است. ائمه در اعتقاد و عمل سرآمد هستند؛ برخلاف مردم معمولی که اعتقادات را تا حدی دارند ولی در عمل لنگ میزنند. خداوند متعال به حکمت لمیزل و لایزال خود، حق مطلق را -و دریای حق را و آنچه را که باطل با آن آمیخته نیست و درونش کاملاً حق است- در وجود مقدس پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه علیهالسلام قرار داده است. ما از این حق بیپایان و مخلوط نشده با باطل استفاده میکنیم و خودمان را به آن عرضه میکنیم و با آن محک میزنیم.
4- ” أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ لَمْ يَسْبِقْهُ إِلَي الْايمانِ بي أَحَدٌ” آن کسی که جانشین پیامبرصلي الله عليه و آله و سلم است، باید همراه با ادعای پیغمبر او هم ایمان آورده باشد. تمام کسانی که ایمان آورده بودند، ایمان آوردنشان تاریخ داشته است؛ اما ایمان آوردن امیر المؤمنین علیه السلام تاریخ نداشته است. معنای اولین مؤمن بودن ایشان این است که کسی قبل از ایشان ایمان نیاورده بود؛ و ایشان از اولی که با پیغمبر بود ایمان آورد. سباق یعنی کسانی که جلوتر از همه ایمان آوردند. قرآن درباره ی امیرالمؤمنین علیهالسلام و آن دو نفر دیگر -که یکی از آنها مؤمن آلفرعون است- میفرماید که این سه نفر هرگز شرک نورزیدند، که افضل آنها امیرالمؤمنین علیهالسلام است “لم یشرک به الله…”
5- “وَالَّذي فَدي رَسُولَ اللّهِ بِنَفْسِهِ وَالَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ وَلا أَحَدَ يَعْبُدُ اللّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ” او کسی است که همواره با رسول خدا بوده؛ هیچ کسی از رجال همراه رسول الله، عبادت خدا را نکرده غیر از علی عليهالسلام. یکی از مصادیق “وَالَّذي فَدي رَسُولَاللّهِ بِنَفْسِهِ” این است که: “أَمَرْتُهُ عَن اللّهِ أَنْ يَنامَ في مَضْجَعي، فَفَعَلَ فادِياً لي بِنَفْسِهِ”، خداوند در لیلةالمبیت (هجرت به سوی مدینه) به من دستور داد که به علی بگویم که بهجای من در بستر من بخوابد؛ او خوابید و خودش را فدای من کرد.
6- پیغمبرصلي الله عليه و آله و سلم اشرف مخلوقات و مردم است؛ هم از نظر عقلی و هم از نظر قرآنی-حدیثی و نقلی. جانشین پیغمبر -که شبیهترین مردم به اوست- باید بالاترین درجه را داشته باشد؛ بالاترین درجهای که در جامعه هست. رسیدن به عصمت کبری و عصمت کلی عقلی است؛ چون اطمینان ذهنی انسان به معرفي خدا و پيامبر بیشتر میشود، خداوند متعال به لطف خودش معرفي كرده است. بر خدا کاری واجب نیست؛ او لطفش شامل حال موجودات است؛ متفضل و وهاب است؛ ارحمالراحمین است؛ لذا از روی لطفش پیغمبر میفرستد تا مردم درباره عبادت و شکر نعمت منعم -که خداست- در حیرت و سرگردانی نباشند و بتوانند شکر نعمت انجام دهند. پیغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم تذکر میدهند امام باید فاضلترین و بالاترین مردم باشد: “فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللّهُ وَاقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللّهُ “ او (علی عليهالسلام) را برتر بدانید؛ او را بپذیرید که او را خدا برپا کرده است (بالاترین و برترین دانسته است).
7- “مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ اللّهِ” بهدرستیکه او امام از طرف خداوند است. در اصطلاح قرآن، جعل امامت به جعل الهی است. به عنوان نمونه به 4 آیه از قرآن کریم اشاره کنیم: 124 بقره، 73 انبیاء -که در آنها غیر از جعل الهی امام، یک نکتهی دیگر هم وجود دارد و آن این است که ائمه از عالم امر هدایت میکنند و فقط در عالم خلق نیستند؛ امام دستی در عالم ملکوت و دستی در ناسوت دارد؛ امام از زیر پردهی عالم که خزائن خداست خبر دارد- ، 5 قصص (دربارهی امام زمان و یارانشان) و 24 سجده
2- امام و امامت، وصی و وصایت، خلیفه و خلافت، ولیّ و ولایت، وارث و وراثت؛ این لغات معنای جانشینی و خلافت حضرت علی علیه السلام را در ابعاد مختلف شخصیت پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نشان میدهند.
3- امام مُماسل پیغمبر است؛ در سه حوزه تابع و همرنگ پیغمبر است: قدرت، علم و اخلاق. “فَهُوَالَّذي يَهدي إِلَي الْحَقِّ وَيَعْمَلُ بِهِ” در تئوريهای دینی، قوانين براي پيشوايان (ائمه و پیغمبران) و مردم يكسان است. ائمه در اعتقاد و عمل سرآمد هستند؛ برخلاف مردم معمولی که اعتقادات را تا حدی دارند ولی در عمل لنگ میزنند. خداوند متعال به حکمت لمیزل و لایزال خود، حق مطلق را -و دریای حق را و آنچه را که باطل با آن آمیخته نیست و درونش کاملاً حق است- در وجود مقدس پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه علیهالسلام قرار داده است. ما از این حق بیپایان و مخلوط نشده با باطل استفاده میکنیم و خودمان را به آن عرضه میکنیم و با آن محک میزنیم.
4- ” أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ لَمْ يَسْبِقْهُ إِلَي الْايمانِ بي أَحَدٌ” آن کسی که جانشین پیامبرصلي الله عليه و آله و سلم است، باید همراه با ادعای پیغمبر او هم ایمان آورده باشد. تمام کسانی که ایمان آورده بودند، ایمان آوردنشان تاریخ داشته است؛ اما ایمان آوردن امیر المؤمنین علیه السلام تاریخ نداشته است. معنای اولین مؤمن بودن ایشان این است که کسی قبل از ایشان ایمان نیاورده بود؛ و ایشان از اولی که با پیغمبر بود ایمان آورد. سباق یعنی کسانی که جلوتر از همه ایمان آوردند. قرآن درباره ی امیرالمؤمنین علیهالسلام و آن دو نفر دیگر -که یکی از آنها مؤمن آلفرعون است- میفرماید که این سه نفر هرگز شرک نورزیدند، که افضل آنها امیرالمؤمنین علیهالسلام است “لم یشرک به الله…”
5- “وَالَّذي فَدي رَسُولَ اللّهِ بِنَفْسِهِ وَالَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ وَلا أَحَدَ يَعْبُدُ اللّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ” او کسی است که همواره با رسول خدا بوده؛ هیچ کسی از رجال همراه رسول الله، عبادت خدا را نکرده غیر از علی عليهالسلام. یکی از مصادیق “وَالَّذي فَدي رَسُولَاللّهِ بِنَفْسِهِ” این است که: “أَمَرْتُهُ عَن اللّهِ أَنْ يَنامَ في مَضْجَعي، فَفَعَلَ فادِياً لي بِنَفْسِهِ”، خداوند در لیلةالمبیت (هجرت به سوی مدینه) به من دستور داد که به علی بگویم که بهجای من در بستر من بخوابد؛ او خوابید و خودش را فدای من کرد.
6- پیغمبرصلي الله عليه و آله و سلم اشرف مخلوقات و مردم است؛ هم از نظر عقلی و هم از نظر قرآنی-حدیثی و نقلی. جانشین پیغمبر -که شبیهترین مردم به اوست- باید بالاترین درجه را داشته باشد؛ بالاترین درجهای که در جامعه هست. رسیدن به عصمت کبری و عصمت کلی عقلی است؛ چون اطمینان ذهنی انسان به معرفي خدا و پيامبر بیشتر میشود، خداوند متعال به لطف خودش معرفي كرده است. بر خدا کاری واجب نیست؛ او لطفش شامل حال موجودات است؛ متفضل و وهاب است؛ ارحمالراحمین است؛ لذا از روی لطفش پیغمبر میفرستد تا مردم درباره عبادت و شکر نعمت منعم -که خداست- در حیرت و سرگردانی نباشند و بتوانند شکر نعمت انجام دهند. پیغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم تذکر میدهند امام باید فاضلترین و بالاترین مردم باشد: “فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللّهُ وَاقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللّهُ “ او (علی عليهالسلام) را برتر بدانید؛ او را بپذیرید که او را خدا برپا کرده است (بالاترین و برترین دانسته است).
7- “مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ اللّهِ” بهدرستیکه او امام از طرف خداوند است. در اصطلاح قرآن، جعل امامت به جعل الهی است. به عنوان نمونه به 4 آیه از قرآن کریم اشاره کنیم: 124 بقره، 73 انبیاء -که در آنها غیر از جعل الهی امام، یک نکتهی دیگر هم وجود دارد و آن این است که ائمه از عالم امر هدایت میکنند و فقط در عالم خلق نیستند؛ امام دستی در عالم ملکوت و دستی در ناسوت دارد؛ امام از زیر پردهی عالم که خزائن خداست خبر دارد- ، 5 قصص (دربارهی امام زمان و یارانشان) و 24 سجده
Leave A Comment?