فراز اول متن خطابه ی فدک

به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز

 

( ۱ )

لَمّا اَجْمَعَ اَبُوبَكْرٍ عَلى مَنْعِ فاطِمَةَ  عليها السلام فَدَكاً وَ صَرَفَ عامِلَها مِنْها وَ بَلَغَها ذَلِكَ، لاثَتْ خِمارَها عَلى رَأْسِها وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِها، وَ اَقْبَلَتْ فى لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِها، تَجُرُّ أَدْراعَها، تَطَأُ ذُيُولَها، ما تَخْرِمُ مِشْيَتُها مِشْيَةَ رَسُولِ اللّه‏ِ  صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله حَتّى دَخَلَتْ عَلى اَبِى ‏بَكْرٍ الْمَسْجِدَ وَ هُوَ فى حَشْدٍ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الاَْنْصارِ وَ غَيْرِهِمْ. فَنِيطَتْ دُونَها وَ دُونَ النّاسِ مُلاءَةٌ فَجَلَسَتْ.
ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً ارْتَجَّتْ لَهَا الْقُلُوبُ وَ ذَرَفَتْ لَهَا الْعُيُونُ وَ اَجْهَشَ الْقَوْمُ لَها بِالْبُكاءِ وَ النَّحِيبِ، فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ…  ثُمَّ اَمْهَلَتْ هُنَيَّةً حَتّى اِذا سَكَنَ نَشِيجُ الْقَوْمِ وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ، اِفْتَتَحَتِ الْكَلامَ بِحَمْدِ اللّه‏ِ وَ الثَّناءِ عَلَيْهِ وَ الصَّلاةِ عَلى رَسُولِهِ، فَعادَ الْقَوْمُ فى بُكائِهِمْ، فَلَمّا اَمْسَكُوا عادَتْ  عليهاالسلام فى كَلامِها فَقالَتْ:

آن گاه كه ابوبكر تصميم قطعى گرفت فدك را از دست حضرت فاطمه  عليه السلام بگيرد، نماينده ى او را از فدك بيرون راند. اين خبر به حضرتش رسيد. او مقنعه بر سر كرد و پوشش سرتاسرى پوشيد و در ميان بانوان خدمت گزار و خويشاوند به راه افتاد. لباس هاى او به زمين كشيده مى ‏شد و زير پايش مى رفت. راه رفتن او از راه رفتن پيامبر  صلى الله عليه و‏آله وسلم چيزى كم نداشت و آن را به ياد مى آورد.
در مسجد وارد بر ابوبكر شد كه با بسيارى از مهاجران و انصار و ديگر مردمان نشسته بود.
پس ميان مردمان و حضرتش پرده‏ اى آويخته شد. آن حضرت نشست و آه جان سوزى كشيد كه دل ها لرزيد و اشك ها فرو ريخت و صداى گريه و ناله از مردمان برخاست و مجلس به هيجان رفت.
آن گاه لحظه ‏اى درنگ فرمود تا مردمان آرام گرفته از خروش افتادند. آن گاه سخن خويش را با حمد و ستايش خداوند و درود بر پيامبر  صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله ‏وسلم آغاز فرمود. مردمان دوباره به گريه افتادند. همين كه از گريه باز ايستادند، براى بار دوم آغاز سخن كرده و اين گونه فرمود:

 

این مقاله برای شما مفید بود؟

Related Articles

Leave A Comment?

5 + پانزده =