به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
نحوهی بیعت و نتیجهی آن
پيداست كه شكل عمومىِ بيعت همان دست دادن است، ولى اين دست دادن در واقع حاكى از عهد بستن و تصميم به وفادارىِ قلبى و نيز پيمان لسانى است.
در غدير چند جهت وجود داشت كه به خاطر آن قبل از بيعت با دست، بيعت لسانى كه به شكل اقرار زبانى و به صورت گفتن بود انجام گرفت و حضرت متن گفتار را هم تعيين كردند. اين جهات عبارتند از:
1. بيعت بادست احتياج به تفسير دارد، و بايد قبلاً معلوم شود بر سر چه بيعت مىكنند. اين اقرار لسانى در واقع مفسّر بيعت با دست بود كه بعد از خطابه انجام شد.
2. ممكن بود عده اى پس از خطابه براى بيعت با دست حاضر نشوند و خود را از صحنه كنار بكشند و بعد بگويند: ‘ما بيعت نكرديم’. لذا حضرت ابتدا به صورت لسانى بيعت گرفت و فرمود: ‘هركس توانست با دست بيعت مى كند و هر كس نتوانست با زبان اقرار كرده است’.
3. اگر متن و عبارات براى بيعت لسانى تعيين نمىشد ممكن بود هر يك از مردم طبق ذوق و سليقهى خود عباراتى را بكار برد كه از نظر اعتبار رسمى و قانونى جاى سؤال و اشتباه باشد، و گذشته از هرج و مرج در واقع هر كس به مطلبى كه مغايرتها و زياده و نقيصههايى با ديگران داشت اقرار كرده بود.
4. اگر متن تعيين نمىشد ممكن بود عدهاى فتنهگر، عبارات خاصِ شبهه ناكى را آماده كنند و با آن زمينهى سقوط ارزش اين بيعترا آماده سازند.
5. به خاطر كثرت جمعيت و كمى وقت و مساعد نبودن شرايط توقف مردم، اين احتمال قوى بود كه عدهاى واقعاً فرصت بيعت با دست را پيدا نكنند، و لذا مى بايست اين بيعت لسانى انجام مىشد.
پس از روشن شدن اين جهت، مى پردازيم به اين نكته كه پيامبر صلىاللَّهعليهوآله بيعت با دست و بيعت لسانى را به چه صورت انجام دادند:
الف: بيعت با دست چنين بود:
1. در اثناء خطابه متذكر شدند كه پس از خطابه شما را به دست دادن به عنوان بيعت دعوت خواهم كرد.
2. دستور دادند تا مردم ابتدا با خود او “پيامبر صلىاللَّهعليهوآله” به عنوان اقرار به سخنانش در حق امامان عليهم السلام بيعت كنند، و سپس با شخص على بن ابى طالب عليه السلام بيعت نمايند.
3. اين بيعت با دست را حاكى از بيعت با قلب و جان دانستند.
ب: بيعت لسانى را در پنج عبارت فرمودند:
1. همگىتان اين متن را بگوئيد: ‘……’ كه همان متن مفصل را حضرت برايشان تعيين فرمودند.
2. اى مردم! آنچه به شما گفتم تكرار كنيد.
3. اى مردم! چه مىگوئيد؟ خداوند اَصوات را مىشنود و از پنهانهاى نفسها خبر دارد. “كنايه از اينكه اگر چه اصوات به هم مخلوط است و از باطنها هم كسى خبر ندارد، ولى خداوند ناظر و شاهد است”.
4. بگوئيد سخنى را كه خداوند به خاطر آن از شما راضى شود.
5. بگوئيد: ‘حمد و سپاس خداى را كه ما را به اين مطلب هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نكرده بود هدايت نمىيافتيم’.
در غدير چند جهت وجود داشت كه به خاطر آن قبل از بيعت با دست، بيعت لسانى كه به شكل اقرار زبانى و به صورت گفتن بود انجام گرفت و حضرت متن گفتار را هم تعيين كردند. اين جهات عبارتند از:
1. بيعت بادست احتياج به تفسير دارد، و بايد قبلاً معلوم شود بر سر چه بيعت مىكنند. اين اقرار لسانى در واقع مفسّر بيعت با دست بود كه بعد از خطابه انجام شد.
2. ممكن بود عده اى پس از خطابه براى بيعت با دست حاضر نشوند و خود را از صحنه كنار بكشند و بعد بگويند: ‘ما بيعت نكرديم’. لذا حضرت ابتدا به صورت لسانى بيعت گرفت و فرمود: ‘هركس توانست با دست بيعت مى كند و هر كس نتوانست با زبان اقرار كرده است’.
3. اگر متن و عبارات براى بيعت لسانى تعيين نمىشد ممكن بود هر يك از مردم طبق ذوق و سليقهى خود عباراتى را بكار برد كه از نظر اعتبار رسمى و قانونى جاى سؤال و اشتباه باشد، و گذشته از هرج و مرج در واقع هر كس به مطلبى كه مغايرتها و زياده و نقيصههايى با ديگران داشت اقرار كرده بود.
4. اگر متن تعيين نمىشد ممكن بود عدهاى فتنهگر، عبارات خاصِ شبهه ناكى را آماده كنند و با آن زمينهى سقوط ارزش اين بيعترا آماده سازند.
5. به خاطر كثرت جمعيت و كمى وقت و مساعد نبودن شرايط توقف مردم، اين احتمال قوى بود كه عدهاى واقعاً فرصت بيعت با دست را پيدا نكنند، و لذا مى بايست اين بيعت لسانى انجام مىشد.
پس از روشن شدن اين جهت، مى پردازيم به اين نكته كه پيامبر صلىاللَّهعليهوآله بيعت با دست و بيعت لسانى را به چه صورت انجام دادند:
الف: بيعت با دست چنين بود:
1. در اثناء خطابه متذكر شدند كه پس از خطابه شما را به دست دادن به عنوان بيعت دعوت خواهم كرد.
2. دستور دادند تا مردم ابتدا با خود او “پيامبر صلىاللَّهعليهوآله” به عنوان اقرار به سخنانش در حق امامان عليهم السلام بيعت كنند، و سپس با شخص على بن ابى طالب عليه السلام بيعت نمايند.
3. اين بيعت با دست را حاكى از بيعت با قلب و جان دانستند.
ب: بيعت لسانى را در پنج عبارت فرمودند:
1. همگىتان اين متن را بگوئيد: ‘……’ كه همان متن مفصل را حضرت برايشان تعيين فرمودند.
2. اى مردم! آنچه به شما گفتم تكرار كنيد.
3. اى مردم! چه مىگوئيد؟ خداوند اَصوات را مىشنود و از پنهانهاى نفسها خبر دارد. “كنايه از اينكه اگر چه اصوات به هم مخلوط است و از باطنها هم كسى خبر ندارد، ولى خداوند ناظر و شاهد است”.
4. بگوئيد سخنى را كه خداوند به خاطر آن از شما راضى شود.
5. بگوئيد: ‘حمد و سپاس خداى را كه ما را به اين مطلب هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نكرده بود هدايت نمىيافتيم’.
نتيجه بيعت غدير
اگر چه با وجود نص، نيازى به بيعت غدير نبود، و مردم مثل ساير موارد منصوص اسلام، بايد خلافت را هم مىپذيرفتند، ولى اين بيعت عمومى به عنوان يك حق قانونى و اجتماعى نيز مطرح بود كه در مقابل كار عمال سقيفه قرار مىگرفت. يعنى وقتى مىگفتند: در سقيفه ما با بيعت مردم خلافت ابوبكر را درست كرديم، در مقابلشان گفته مىشد: بيعت غدير قبل از آن و با حضور جميعتى بيشتر و با حضور شخص پيامبر صلىاللَّهعليهوآله و به ضميمهى نص الهى بوده است.
اضافه بر اينكه اهل سقيفه در مراحل مختلف كارشان متوسل به انواع مختلف بيعت شدند. بيعت ابوبكر كه فلتة بود و با عدّهى قليلى و بدون مشورت انجام شد و هيچ افضليتى هم مطرح نبود. بيعت عمر با سفارش ابوبكر و تعيين او بود. بيعت عثمان هم با تعيين شوراى فرمايشى عمر بود.
ولى بيعت اميرالمؤمنين عليهالسلام انتخاب افضل بود، كه اين افضليت به نص رسول صلىاللَّهعليهوآله بود، گذشته از آنكه نص انتصابى آن حضرت نيز بود و بيعت به عنوان اقرار گرفتن و قبول آنچه حضرت مىخواست بود تا اگر كسى بيعت ديگرى را پذيرفت معلوم باشد كه قبلاً بيعت غدير را گردن نهاده بوده است.
اضافه بر اينكه اهل سقيفه در مراحل مختلف كارشان متوسل به انواع مختلف بيعت شدند. بيعت ابوبكر كه فلتة بود و با عدّهى قليلى و بدون مشورت انجام شد و هيچ افضليتى هم مطرح نبود. بيعت عمر با سفارش ابوبكر و تعيين او بود. بيعت عثمان هم با تعيين شوراى فرمايشى عمر بود.
ولى بيعت اميرالمؤمنين عليهالسلام انتخاب افضل بود، كه اين افضليت به نص رسول صلىاللَّهعليهوآله بود، گذشته از آنكه نص انتصابى آن حضرت نيز بود و بيعت به عنوان اقرار گرفتن و قبول آنچه حضرت مىخواست بود تا اگر كسى بيعت ديگرى را پذيرفت معلوم باشد كه قبلاً بيعت غدير را گردن نهاده بوده است.
Leave A Comment?