«وَ یَعْلَمُ فَیُحْصی»
«بداند و بشمارد.»
یک علمداریم و یک اِحصا. علم یعنی دانستن، البتّه در باب دانستن، قرآن واژههای مختلفی را بهکاربرده است، مانند:
﴿ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُم ﴾(1) : ﴿ همان گونه که پسران خود را میشناسند، او [= محمّد] را میشناسند. ﴾ علم، دانش کلّی است و وقتی در کنار عرفان به کار رود، به معنای دانش جزئی است. مثل اینکه در جلسهای حضور و علمداریم که تعداد افراد چند نفر و در چه سنینی هستند.
این جزئیاتی را که به آنها علمداریم، عرفان و معرفت میگویند. قرآن کریم راجع به پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله میفرماید: «یهودیها او را بهخوبی میشناسند»، و نمیگوید «یَعلمُونَهُ کَمَا یَعلَمُونَ اَبنَـآءَ هُم» بلکه میفرماید: ﴿ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُم ﴾. وقتیکه انسان یکچیز جزئی (غیر کلّی) را میشناسد، میگویند: «یَعْرِفُونَهُ».
در مورد خدا نمیگویند: «عَلمِتُ الله»، بلکه میگویند: «عَرَفتُ الله»؛ چراکه خدا شخص و فرد است. با اینکه اَحَد است و بینهایت است؛ چون شخص است میگویند: «عَرفتُ الله» و «مَعرفةُ الله». این فرق بین علم و معرفت است. در کنار معرفت، قرآن کریم لغت دیگری را بهکاربرده است، مانند:
﴿ وَ کُلَّ شَیءٍ أَحْصَینَاهُ فی إِمامٍ مُبینٍ ﴾(2) : ﴿ و هر چیزی را در پیشوای آشکار، برشمردیم [علم همه چیز را به او دادیم] ﴾.
وقتی میخواهد بگوید کسی جزئیات را میشناسد، لغت «اِحصاء» را به کار میبرد. «اِحصاء» از لغت «حِصی» به معنای ریگ است.
قدیمها که ماشینحساب نبود، با ریگ میشمردند؛ لذا اسم شمارش را گذاشته بودند با ریگ کار کردن. به دانش جزئیات بسیار جزئی «احصاء» میگویند.
خداوند میفرماید «کُلَّ شَیءٍ» را در وجود امام مبین، «احصاء» کردیم؛ یعنی امام مبین به خودش که توجّه کند، از ریزترین مطالب یعنی دانههای نوترون و الکترون را میتواند بشمارد، تا دانههای کهکشانها را. «وَ یَعْلَمُ فَیُحْصی» میداند و جزئیات را میشمارد؛ یعنی خداوند هم کلیّات را میداند و هم تمام جزئیاتی را که به کوچکترین موجودات تقسیم میشوند.
والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاتُه
منابع:
1) البقرة (2): 146.
2) یس (36): 12.
Leave A Comment?