به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
توطئه قتل پيامبر صلّیاللهعلیهوآله و خنثی شدن آن
نقشهى قتل پيامبر صلىاللَّهعليهوآله يكبار در جنگ تبوك و چند بار بوسيلهى سَم و بارها به صورت ترور تدارك ديده شده بود كه همه نقش بر آب شد.
اما در حجة الوداع همان پنج نفر اصحاب صحيفه با نُه نفر ديگر، براى بار آخر نقشهى دقيقترى براى قتل حضرت در راه بازگشت از مكه به مدينه كشيدند، و يكى از علتهاى اين اقدامشان آن بود كه قبل از اعلان خلافت علىبنابىطالب عليهالسلام آن حضرت را بقتل برسانند تا براحتى به مقاصد خود دست يابند، ولى قبل از رسيدن به محلِ توطئه دستور الهى نازل شد و مراسم غدير انجام شد؛ اگر چه آنان از نقشهها و توطئههاى خود باز نايستادند.
نقشه چنين بود كه در محل از پيش تعيين شدهاى در قلهى كوه ‘هَرْشى’ كمين كنند، و با توجه به اينكه اكثر مردم كوه را دور مىزدند و به سربالايى نمىآمدند، همين كه شتر پيامبر صلىاللَّهعليهوآله سر بالائى كوه را پيمود و در سرازيرى قرار گرفت، سنگهاى بزرگى را به طرف شتر حضرت رها كنند تا به شتر برخورد كند يا بِرَمَد و با حركات ناموزون حضرت را بر زمين بزند، و آنان با استفاده از تاريكى شب به حضرت حمله كنند و در نتيجه قتل حضرت بطور يقينى انجام گيرد. سپس متوارى شوند و خود را داخل مردم پنهان نمايند تا شناخته نشوند. خداوند تعالى پيامبرش را از اين توطئه آگاه ساخت و وعدهى حفظ او را داد. منافقين در گروه چهارده نفرى خود پيشاپيش قافله رفتند و در محل موعود -كه پايان سربالايى قُلّهى هرشى و آغاز سراشيبى كوه بود- در ظلمت شب حاضر شدند و شترهاى خود را در كنارى خوابانيدند.
سپس پشت صخرهها، هفت نفر در سمت راست جاده و هفت نفر در سمت چپ به كمين نشستند. اين در حالى بود كه ظرفهاى بُشكه مانند بزرگى را نيز همراه خود برده بودند و آنها را پر از ريگ و شن كرده بودند تا براى رماندن شتر آنها را از پشت سر در سراشيبى كوه رها كنند.
همين كه شترِ پيامبر صلىاللَّهعليهوآله به قلهى كوه رسيد و خواست راه را به سمت پائين در پيش گيرد، منافقين سنگهاى بزرگ و ظرفهاى پر از شن را كه بالاى پرتگاه قرار داده بودند رها كردند. سنگها به طرف شترِ حضرت به حركت در آمد و نزديك بود به شتر اصابت كند و يا مركب حضرت بِرَمَد.
پيامبر صلىاللَّهعليهوآله با يك اشاره به شتر فرمان توقف دادند و اين در حالى بود كه حذيفه و عمار، يكى افسار شتر حضرت را در دست داشت و ديگرى از پشت سر شتر را راهنمايى مىكرد. با توقف شتر، سنگها رد شده به سمت پائين كوه رفتند و حضرت سالم ماندند.
منافقين كه از اجراى دقيق نقشه مطمئن بودند از كمين گاهها بيرون آمدند و با شمشيرهاى آخته به حضرت حمله كردند تا كار را تمام كنند. ولى عمار و حذيفه شمشيرها را كشيدند و با آنان در گير شدند، تا بالأخره آنان را فرارى دادند.
منافقين به پشت سنگها پناه آوردند و با استفاده از تاريكى شب هر يك به گوشهاى خزيدند تا پس از فاصله گرفتن پيامبر صلىاللَّهعليهوآله بر سر شترهاى خود روند و به قافله ملحق شوند.
براى آنكه نسلهاى آينده بدانند رؤساى منافقين در آن روز چه كسانى بودند و بسيارى از توطئههاى بعد از پيامبر صلىاللَّهعليهوآله را به راحتى تحليل كنند، در همان تاريكى شب حضرت اشارهاى فرمودند و ناگهان نورى تابيد و فضا را براى لحظاتى روشن ساخت. حذيفه و عمار چهرههاى چهارده نفر را كه در اين سو و آن سوى سنگها پنهان شده بودند به چشم خود ديدند و حتى شترانشان را ديدند كه در گوشهاى خوابانيده بودند.
اين چهارده نفر عبارت بودند از: ابوبكر، عمر، عثمان، معاويه، عمروعاص، طلحة، سعد بن ابى وقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبيدة بن جراح، ابوموسى اشعرى، ابوهريرة، مغيرة بن شعبة، معاذ بن جبل، سالم مولى ابى حذيفه.
پيامبر صلىاللَّهعليهوآله مأمور بود با آنان درگير نشود، زيرا در آن شرائط حساس فتنهاى بپا مىشد و زحمات گذشته در معرض خطر قرار مىگرفت.
فردا صبح كه نماز جماعت برپا شد همين چهارده نفر در صفهاى اول جماعت ديده شدند!! و حضرت سخنانى فرمود كه اشاره به آنان بود. از جمله فرمود: ‘چه شده است گروهى را كه در كعبه هم قسم شدهاند، كه اگر محمد از دنيا رفت يا كشته شد، هرگز نگذارند خلافت به اهلبيتش برسد’!!؟
Leave A Comment?